تصور کنید که در یک حکومت خودکامه، تعداد کمی داروغه مثلا ده نفر، تعداد زیادی انسان بیگناه مثلا صد نفر را دستگیر کردهاند و به زندانی که از دو اتاق تشکیل شده است بردهاند. ابعاد هر دو اتاق یکسان است و در یک اتاق تمام زندانیان نگهداری میشوند و در اتاق دیگر، تمام زندانبانان همواره مراقب زندانیان هستند تا کسی فرار نکند. همچنین این دو اتاق به وسیلهی یک درب به یکدیگر متصل شده است و این درب همواره باز است.
میتوانیم اتاق زندان را فاز مایع، اتاق زندانبان را فاز گاز، درب بین دو اتاق را مرز بین دو فاز، زندانیان را مولکولهای آب و زندانبانان را مولکولهای هوا در نظر بگیریم، بعد از مدتی به علت فضای کم زندان و تعداد زیاد زندانیان، اتاق زندان گرمتر میشود (دما بالا میرود) و مثلا ۳ نفر از زندانیان که احساس گرمای شدیدی میکنند (انرژی آنها زیاد شده است)، از درب رد شده و وارد اتاق زندانبان میشوند (تبخیر رخ میدهد). اما زندانبانان آنها را کتک زده و دوباره به اتاق زندانیان باز میگردانند (میعان رخ میدهد). در حین باز گرداندن آنها، مجددا ۳ نفر دیگر از زندان که آنها نیز از گرمای زیاد (انرژی زیاد) خسته شدهاند، از اتاق زندان وارد اتاق زندانبان میشوند و این روند همواره ادامه پیدا میکند و ۳ نفر در حال رفتن و ۳ نفر در حال بازگشتن هستند.
اما بعد از مدتی رئیس بیخرد زندان تصمیم میگیرد تا به منظور آزار و اذیت زندانیان، دمای اتاق را بالا ببرد. همچنان که دما بالا برده میشود، تعداد بیشتری از زندانیان، از گرما رنج میبرند و این بار به جای ۳ نفر، ۵ زندانی وارد اتاق زندانبان میشوند و زندانبانان مجددا آنها را به زور، به زندان باز میگردانند و مجددا ۵ نفر دیگر میآیند و این روند بر همین منوال، ادامه پیدا میکند. اما همچنان که دمای اتاق افزایش مییابد، بر تعداد زندانیانی که به خاطر انرژی بالا، تصمیم میگیرند از زندان خارج شده و وارد اتاق زندانبان شوند، بیشتر و بیشتر میشود. تا جایی که زندان آنقدر گرم میشود که تمام زندانیان از زندان خارج شده و بر زندانبانان غلبه میکنند و زندانبانان دیگر نمیتوانند آنها را وادار به بازگشت به زندان کنند.