چشمان تو کتاب است
چشمان تو شعر
بیت اول را بگو
تا دیوانی بسرایم
از برای بادها
پر از فالها و رازها
آنگاه که فالی بگیرم
دیوانهای خواهم شد
که در باد میدود
و بوسه درو میکند
لطفا کمی نزدیکتر بیا
تا بوی این اشعار
بر تنم بنشیند
و با هر پلک زدنت
شعری نو
بر جهان طنین افکند
حالا بگو چشمان تو
حافظ است یا سعدی
که اینگونه با نظم میسراید
نیماست یا سهراب
که نظمی نمیشناسد
یا که خیام است
و قدر لحظه ی حال را میداند
یا که مولویست
نظارهگر به شمس
چشمان تو اما نثر میشود
آنگاه که میگرید
و قطعهای موسیقی میشود
آنگاه که میخندد
بخند تا این ساز و آواز
غم از جهان بشوید