خیلی اوقات تشبیهات علمی برای درک بهتر یک موضوع بوده است. اما این تشبیهات آمده و در دست افراد فاقد تخصص کافی یا اهالی رسانه افتاده است و افراد آن تشبیه را به عنوان امر واقع گرفته اند و پیرامون آن نظریه پردازی کرده اند. گاهی نیز پیش میآید که خود فرد متخصص نیز در دام چنین اشتباهی میافتد و تمثیل را به عنوان اصل لحاظ کرده و از آن نتایج متعدد استخراج میکند.
یکی از این موارد که میبینم افراد متخصص یا غیرمتخصص به خطا به آن ارجاع میدهند و برپایهی آن استدلال میکنند، اثر پروانهای یا butterfly effect است. اینکه تصور کنیم بال زدن پروانهای در جنوب شرق ایران، باعث وقوع طوفانی در آمریکای شمالی میشود، یک نوع مبالغه است. ریاضیدان آمریکایی ادوارد نورتون لورنتز اساسا از این مثال برای نشان دادن میزان اهمیت و تاثیر شرایط اولیه در خروجی سیستمهای آشوبناک استفاده کرد.
اما این تنها یک تمثیل بود. او زمانی که مدلهای آب و هوایی که نوعی سیستم آشوبناک (chaotic systems) هستند را بررسی میکرد به این موضوع پی برد که تغییرات اندک در شرایط اولیهی سیستم میتواند منجر به خروجیهای بسیار متفاوتی شود. اما مطمئنا او در مدل آب و هوایی خودش، اثر بال زدن پروانهای در جنوب شرق ایران را در نظر نگرفته بود، بلکه چیزهایی مانند تغییر اندک دما یا تغییر جهت باد یا یک جریان دریایی آب گرم و چیزهایی در این مقیاس مدنظر او بود و اثر پروانهای فقط یک تمثیل بود.
اصلا بال زدن یک پروانه آنقدر حجم کمی از هوا را جابجا میکند که تا تاثیرش به یک مقیاس بزرگ برسد، آن اثر خنثی میشود. مثلا این مولکول به آن مولکول بخورد و آن مولکول به آن یکی و… تا اینکه این اغتشاش کوچک به یک اغتشاش بزرگ مثل یک طوفان تبدیل شود، این فاصله آنقدر زیاد است که هزاران پارامتر مهمتر مثل وزیدن یک باد، کل تاثیر بال زدن آن پروانه را از بین میبرد. حالا اما عدهای میآیند و به این اثر پروانهای استناد میکنند و میگویند کارهای شما در اینجا، در آنسوی دنیا تاثیر داردو فلان و بهمان.
البته این موضوع در مورد امر انسانی میتواند صحیح باشد. مثلا شخصی این پست را بخواند و به مطالعهی سیستمهای آشوبناک علاقه مند شود و برود کتابی در این رابطه تهیه کند و بخواند. سپس برای دیگری از این اثر پروانهای تعریف کند و آن شخص با فهمیدن این موضوع، در یک مهمانی دوباره اثر پروانهای را بازگو کند و در آن مهمانی کودکی در حال گوش دادن به این حرف هاست و جرقه ای در ذهنش میزند که این چه موضوع جذابیست.
چند سال بعد که آن کودک بزرگ شده و کنکور داده و در حال انتخاب رشته است، بدون اینکه یادش از آن مساله بیاید، میگوید چه خوب است من به رشتهی ریاضی یا فیزیک بروم و چند سال بعد، در این حوزه نظریهی جدید و مهمی ارائه میدهد. اما همانطور که گفته شد، این مثال یک امر انسانیست نه واقعیت فیزیکی و این دو، اساسا با یکدیگر متفاوت هستند.
– اَبا اِباد