هرچقدر ما از نویزها بدمان میآید، اخترشناسان از نویزها هزار برابر بدشان میآید. مثلا قدیمترها اتفاقات مختلف مثل باد و طوفان و پرندگان و خرابکاری بچههای همسایه و چنین عواملی جهت آنتن تلویزیون را عوض میکرد و نویزهای مختلف روی تصویر تلویزیون نمایان میشد. بعد برای دیدن برنامهی مورد علاقه باید یک نفر بالای پشت بام جهت آنتن را تغییر میداد، یک نفر جلوی تلویزیون تاثیر این تغییر را مشاهده میکرد و نفر سوم جایی در راه پله میایستاد تا صدای تنظیم کنندهی آنتن را به مشاهده کنندهی تصویر و صدای مشاهده کننده را به تنظیم کنندهی آنتن برساند.
گاهی اوقات که تغییر جهت آنتن تغییری در تصویر ایجاد نمیکرد، فرد ارتفاع آنتن را تغییر میداد یا اینکه میفهمید مشکل از اتصال بین سیم و آنتن یا اتصال بین سیم و تلویزیون است. گاهی اوقات هم خود آن سیم ارتباطی جایی خراب شده بود و باعث ایجاد نویز روی تصویر میشد. اما خب اگر تصویر کمی دیرتر درست میشد، ما نهایتا یک مسابقهی فوتبال یا یک قسمت از یک سریال را از دست میدادیم. اما برای اخترشناسان، قضیه خیلی فرق میکند.
چون مشخص نیست که این نویز یا سیگنالی که الان دریافت میکنند، آیا صرفا یک خطاست یا واقعا یک منشأ فضایی دارد؟ مثلا اگر فرازمینیها فقط یک بار آن هم یک سیگنال به مدت یک دقیقه برای ما فرستاده باشند و ما نتوانیم بفهمیم که این سیگنال را آنها برای ما فرستاده اند، شاید دیگر شانس دریافت چنین سیگنالی در کل طول عمر آن تلسکوپ و همهی کارکنانش پیدا نشود. یا مثلا اگر آن سیگنال به خاطر یک پدیدهی اخترفیزیکی باشد که کسی هنوز آن را نشناخته و کشف نکرده است، خب این هم یک دردسر بزرگ است که ندانیم این سیگنال یک منشأ فضایی دارد و یا یک نویز عادی روی زمین است. مخصوصا اگر این سیگنال همیشگی نباشد و به ندرت اتفاق بیفتد، واقعا دردسر بزرگی محسوب میشود. هر گروه اخترشناسی نیز شانس این را ندارد که مانند ادوین هابل و تیمش، کشفیات بزرگ متعددی داشته باشد. پس یک تیم اخترشناسی وقتی میخواهد کشف بزرگی کند، واقعا تک تک سیگنالهایی که دریافت میکند را جدی میگیرد.
یکی از این تیمهای اخترشناسی، یک تیم استرالیایی بود. از سال ۱۹۹۸، اخترفیزیکدانان این تیم در رصدخانهی پارکز استرالیا، بعضا سیگنالهای مرموز رادیویی را دریافت میکردند و نام این سیگنالها را پریتون یا perytons گذاشته بودند. این سیگنالها خیلی عجیب بودند. چون تنها یک یا دو بار در سال اتفاق میافتادند و تنها کسری از ثانیه دوام داشتند. جنبهی عجیب دیگر این سیگنالها این بود که تنها در هنگام روز دریافت میشد. این سیگنالها ویژگیهای عجیبی داشتند و به نظر میرسید که از میلیونها سال نوری دورتر از ما به ما رسیده اند. احتمال اینکه پریتونها ناشی از فعالیتهای انسانی باشند، چندان بالا نبود. چرا که رصدخانه در منطقهای محافظت شده قرار داشت و هیچ منبع انتشار رادیویی در نزدیکی آن قرار نداشت.
فرکانس پریتونها گاهی ۱/۴ گیگاهرتز و گاهی ۲/۵ گیگاهرتز بود. سرانجام بعد از هفده سال دانشمندان منبع این سیگنالها را پیدا کردند. منبع این سیگنالها در واقع دستگاه مایکروویو بود که کارکنان رصدخانه برای گرم کردن غذا استفاده میکردند. در موارد معدودی که شخصی عجله داشته و درب مایکروویو را قبل از پایان تایمر دستگاه باز میکرده است، برای لحظاتی کوتاه امواج رادیویی با فرکانس مذکور، همچنان تولید میشده و تلسکوپ رادیویی نیز سریعا این امواج را ثبت میکرده است.
– اَبا اِباد