تا همین چند قرن پیش و تا قبل از اینکه چارلز داروین، نظریهی بینظیر تکامل طبیعی خودش را ارائه دهد، مسالهی حیات و تنوع زیستی، یک موضوع حل نشده برای ما بود. خیلی از انسانها فکر میکردند که هریک از این موجودات ناگهان از آسمان افتاده اند روی زمین. خیلیها فکر میکردند که این موجودات متنوع، حاصل یک خلق الساعه هستند و مثلا مگس از گوشت گندیده به وجود آمده، زنبور از گلها به وجود آمده و انسان هم از خاک و آب.
اما داروین به کمک نظریهی تکامل از طریق انتخاب طبیعی، پاسخ سوالات ما را داد.
شکل بروزرسانی شدهی نظریهی تکامل طبیعی، نظریهی تکامل ژنی است.
به این شکل که مثلا زمانی زرافهای چند بچهی قد و نیم قد آورده که یکی از آنها دچار جهش ژنتیکی شده و قدش از بقیه اندکی بلندتر بوده است. حالا آن بچهای که به خاطر جهش ژنتیکی قدش از بقیهی بچه زرافهها بلندتر بوده، راحتتر به برگهای شاخههای بلند دسترسی داشته و به همین خاطر شانس بقای او بیشتر بوده و بچههای او نیز قدشان بلندتر بوده و به غذای بیشتری دسترسی داشتهاند و شانس بقای آنها بیشتر از بقیهی زرافهها بوده است. به این شکل بعد از چند نسل، زرافههای با قد بلندتر بیشتر و بیشتر زنده مانده اند و تکثیر پیدا کرده اند و زرافههای با قد کوتاهتر، غذای کمتری گیرشان آمده و بعد از چند نسل، دیگر نسلشان ادامه پیدا نکرده است.
شواهد دیرینه شناسی بخوبی درستی این نظریه را نشان میدهد و فسیلهایی که تاکنون یافت شده، بخوبی با پیشبینیهای این نظریه همخوانی داشته است. حالا ما میدانیم که چطور اینهمه موجودات زندهی مختلف در اطراف ما وجود دارد. اما ما بعد از یافتن پاسخ صحیح برای این مسالهی تنوع موجودات زنده، با یک مسالهی دشوارتر و عمیقتر برخورد کرده ایم.
ما در یک جهان فیزیکی زندگی میکنیم که تحت کنترل چهار نیروی بنیادین است و این نیروهای بنیادین، درون خود یک سری ثابتهایی مثل ثابت جهانی گرانش، ثابت پلانک و… دارد که اگر این ثابتها از مقادیری که دارند، متفاوت بود، هیچگاه حیاتی تشکیل نمیشد. به این مساله که مسالهی بسیار مهمی در علم است، مسالهی تنظیم دقیق (fine tuning problem) گفته میشود.
چرا باید این ثابتها دارای این مقادیر باشند تا که حیات تشکیل شود؟
ما در پاسخ به این سوال، میتوانیم دوباره افسانه بافی کنیم. یا اینکه میتوانیم دوباره روش علمی را پیش بگیریم و به یک راه حل و نظریهی خوب برای این مساله برسیم. یکی از نظریاتی که سعی دارد به این سوال پاسخ دهد، نظریهی انتخاب طبیعی کیهانی (cosmological natural selection) است. این نظریه خود به نوعی سوار بر نظریهی جهانهای موازی شده است. به این صورت که هر سیاهچالهی در حال نابودی، منجر به ایجاد جهانی موازی با جهان قبلی و در سمت دیگر سیاهچاله میشود و هر جهان جدید، نابودی آن سیاهچاله را به عنوان نقطهی شروع جهان خود یا همان بیگ بنگ میبیند. اما هریک از این جهانهایی که جدیدا ایجاد میشود، در آن ثابتهای فیزیکی متفاوت از جهانهای دیگر است.
به این صورت ما شاید میلیاردها جهان موازی داشته باشیم که هرکدام ثابتهای فیزیکی خاص خودش را دارد و تنها جهانهایی منجر به ایجاد حیات شده اند که ثابتهای فیزیکی آنها برای ظهور حیات مناسب بوده و جهان ما یکی از آن جهانهای خوششانس است. اما توجه داشته باشید که چنین نظریاتی راه بسیار دشواری در پیش دارند، چرا که طراحی آزمایشی که بتواند چنین ادعایی را اثبات کند، هنوز با توانمندیهای فعلی ما فاصلهی زیادی دارد.
– ابا اباد