دو تجربه و دو درس از ایرانی بودن
تجربهی اول: بعد از کلی تلاش موفق شده بود، همهی افراد مرتبط با پروژه را یکجا گرد هم آورد. اما در انتخاب اتاق کنفرانس بیدقتی کرده بود و اتاق بزرگی را انتخاب کرده بود که فاقد مانیتور بود. همه از راه رسیده بودند و تعدادی هم میخواستند به صورت آنلاین وارد جلسه شوند و بدون وجود مانیتور، جلسه روی هوا بود. دیدم همه هاج و واج مانده اند و میخواهند جلسه را کنسل کنند. گفتم چرا باید به خاطر یک مشکل کوچک جلسه را کنسل کنیم. اینهمه اتاق کنفرانس اینجاست، اتاق را عوض کنیم. گفتند اتاقها رزرو شده، گفتم بالاخره یکی از اینها در این ساعت خالیست و ظرف مدت کوتاهی اتاق مناسبی پیدا کردم و بالاخره جلسه برگزار شد. بعد از جلسه از من حسابی تشکر کرد و گفت خیلی خوب مشکل را مدیریت کردی. گفتم ما ایرانیها یاد گرفتهایم که با وجود مشکلات گوناگون، بالاخره کار را به سرانجام برسانیم. زندگی به ما یاد داده هیچوقت منتظر شرایط کامل نمانیم و هر لحظه آمادهی واکنش به یک سناریوی جدید باشیم.
تجربهی دوم: مدتها قبل وقتی در ایران دانشجو بودم، نیاز به یک نرم افزار حوزهی تخصصیام داشتم و خرید لایسنس این نرمافزار، نه در وسع دانشگاه نبود و نه به خاطر مسائل مربوط به تحریمها و پرداخت پول، امکان خرید لایسنس آن نرم افزار وجود داشت. با هزار زحمت نرم افزار مشابه و ضعیفتر اما متن باز و رایگان را به کار گرفتیم و توانستیم با امکانات محدودمان، خروجیهای عالی از این نرم افزار بگیریم.
حالا چند وقتیست در آلمان، من بدون هیچ زحمتی، به لایسنس آن نرم افزار پولی دسترسی دارم. آنقدر از امکانات متعدد آن استفاده کردم که باگهای آن کم کم پیدا شد. یک روز که با کمپانی توسعه دهندهی نرم افزار جلسه داشتیم، به آنها این باگ را گوشزد کردم. هم شوکه شدند و هم کلی خندیدند. میگفتند ما فکر نمیکردیم کسی از آن قسمت نرم افزار استفاده کند و از طرف دیگر نمیخواستیم انرژی زیادی برای رفع این باگ صرف کنیم. اما حالا میبینیم که شما دست گذاشتهاید روی همان باگ و باید رفعش کنیم.
درس اول: چنین چیزهایی را ایرانیان بعد از مهاجرت بسیار تجربه میکنند. اینکه آدم میفهمد چقدر ایرانیها تاب آوری بالایی دارند. واقعا ما هر روز زندگیمان در ایران به حل یک چالش و مشکل جدید صرف میشود. تجربهی اول به من نشان داد که ایرانی بودن چقدر توانایی سازگاری مرا بالا برده است. وقتی دیدم که به خاطر یک مشکل کوچک، میخواهند جلسهی مهمی را کنسل کنند، بسیار تعجب کردم و خیلی آسان و حتی به صورت اتوماتیک مشکل را حل کردم. من از این تجربه درس گرفتم که مدیریت و حل مشکلات یکی از ویژگیهای خوب ما ایرانیهاست.
درس دوم : قطعا اینکه ما ایرانیها مدام در حال دست و پنج کردن با مشکلات و محدودیتها هستیم، اصلا چیز خوبی نیست. اما تجربهی دوم به من نشان داد که وقتی ایرانیها با وجود بزرگترین و پیچیدهترین چالشها و همچنین بلندترین موانع و محدودیتها، کارها را به خوبی (نه صددرصد کامل و بینقص) سامان میدهند، پس اگر روزی با تغییرات سیاسی، کشورمان به یک کشور نرمال تبدیل شده و آن موانع و محدودیتها از روی مردم ایران برداشته شود، چه کارهایی بزرگی خواهند کرد.
پینوشت: با توجه به این دو درس، من دوست دارم اسم ملت ایران را، ملت تشنهی توسعه یا development-thirsty nation بگذارم. ملتی که اکنون آماده است بعد از دههها محدویت، با ورود به دنیای آزاد به سرعت توسعه یابد و جایگاه خود را در جهان مدرن به دست آورد.
– ابا اباد