اَبا اِباد

تصویر تام باراک
تصویر: تام باراک، فرستاده‌ی ویژه‌ی آمریکا در مصاحبه‌ای که اخیرا منتشر شده، در عین حال که بر طبل جنگ می‌کوبد، راجع به مردم ایران می‌گوید که مردم ایران، مردمی فوق العاده، تحصیل‌کرده، متفکر و متمدن هستند. بله او به درستی تفاوت ملت ایران با ملل دیگر منطقه را درک کرده است.

مردم فوق العاده ایران

من به عنوان کسی که همواره دغدغه‌ی فرهنگ داشته و هدف فعالیت‌های خودم در زمینه‌ی عامه فهم سازی علم را توسعه‌ی فرهنگی جامعه‌ی ایران قرار داده‌ام، بایستی مدام از اهمیت فرهنگ و نقش آن در توسعه‌ و پیشرفت جوامع سخن بگویم. اهمیت و نقش فرهنگ در توسعه‌ی جوامع به هیچ عنوان قابل انکار نیست. فرهنگ زیربنای توسعه است. فقر فرهنگی منجر به عقب افتادگی یک جامعه و توسعه‌ی فرهنگی منجر به پیشرفت جامعه‌ای دیگر می‌شود.

جامعه شناس بزرگ آلمانی، ماکس وبر در اثر معروف خودش تحت عنوان “اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری” سعی دارد نشان دهد که چرا سرمایه داری تنها ریشه در اروپای غربی دارد و نه دیگر نقاط جهان؟ او در جستجوی پاسخی برای این پرسش، به اخلاق پروتستانی می‌رسد که به نوعی، کار و ثروت را ارزش می‌داند و تلاش برای موفقیت بیشتر را یک امر مقدس می‌انگارد. این در حالی‌ست که دیگر ادیان غالبا انسان‌ها را به دوری از دنیا و خودداری از جمع کردن مال تشویق می‌کنند.

وبر از این نتیجه می‌گیرد که توسعه‌ی سرمایه داری در اروپای غربی خروجی اعتقادات مذهبی مردم اروپا و مشخصا اخلاق پروتستانی‌ بوده است. بعد از وبر، بسیاری از جامعه شناسان و فیلسوفان به این امر پرداخته‌اند و اکنون ما با توجه شواهد تاریخی می‌دانیم که فرهنگ نقش مهمی در توسعه‌ی ملل مختلف دارد.

اما آیا می‌توان هر عقب افتادگی را به فرهنگ نسبت داد و نقش عوامل دیگر مانند نظامات سیاسی حاکم بر جوامع را نادیده گرفت؟

مثال‌های نقض برای این دست نظرات که “همه چیز ناشی از فرهنگ است” بسیار زیاد است که در اینجا به یک مورد از آن‌ها خواهیم پرداخت. شاید بهترین‌ِ مثال‌ها در این موارد، کشورهایی باشند که مدتی از تاریخ خودشان را تحت لوای حکومت‌های مختلف قرار داشته اند. محض مثال همین آلمان. کشور آلمان بعد از جنگ جهانی دوم به دو بخش آلمان شرقی تحت نفوذ شوروی و آلمان غربی تحت نفوذ قدرت‌های غربی تقسیم شد. در سال ۱۹۹۰، این جدایی پایان یافت و مجددا آلمان غربی و شرقی با یکدیگر متحد شدند. تفاوت سطح پیشرفت صنعتی و اقتصادی و رفاهی و حتی فرهنگی آلمان شرقی و غربی بر هیچکسی پوشیده نیست. اگر فرهنگ تنها عامل در تعیین سرنوشت یک ملت بود، چرا ملت آلمان، با دو نظام سیاسی متفاوت در طی کمتر از پنجاه سال، به چنین تفاوت فاحشی رسیدند؟ پس نمی‌توان گفت که همه‌ چیز فرهنگ است. در حالیکه فرهنگ و مردم دارای آن فرهنگ، همان قبلی بودند.

اکنون چند سالی‌ست که با استناد به چنین نظریاتی مانند نظرات ماکس وبر، عده‌ای به خصوص در رابطه با کشور خودمان ایران، آدرس غلط می‌دهند. بخش مهمی از علت عقب افتادگی امروز ایران، نه علت فرهنگی بلکه به دلایل سیاسی‌ست و این موضوع غیرقابل انکار است. همین ایرانی‌ها با همین فرهنگی که دارند، وقتی در کشورهای پیشرفته پا می‌گذارند، می‌درخشند و به سرعت مدارج پیشرفت را طی می‌کنند و اتفاقا مردم سایر کشورها به این مساله اذعان دارند. پس نسبت دادن وضع موجود به صرفا فرهنگ ایران، یک نوع فرافکنی‌ست.

در پایان اینکه فرهنگ ایران قطعا دارای اشکالات زیادی‌ست که فعالان فرهنگی بایستی مدام برای رفع آن تلاش کنند، اما علت وضع موجود صرفا فرهنگ ما نیست و قطعا دلایل سیاسی دخیل است.

– ابا اباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *