ما در فلسفه و علم راجع به صورتها و فرمها حرف میزنیم نه ماده و محتوا. این یعنی چه؟
یعنی همان که مولانا در دفتر دوم مثنوی معنوی میگوید:
ای برادر قصه چون پیمانهایست
معنی اندر وی مثال دانهایست
دانهٔ معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
مثلا وقتی برای درک بهتر، یک نفر از تمثیل استفاده میکند، انسان عاقل به آن مثال نمیچسبد و اصل حرف و منظور گوینده را میگیرد. فرض مثال یک استاد فلسفهی اخلاق میگوید که فرض کنید پشت فرمان یک کامیون هستید و در یک دوراهی قرار دارید و ترمز شما بریده است و در یک سمت یک نفر ایستاده و در سمت دیگر پنج نفر، شما کدام را انتخاب میکنید؟ اینجا آدم عاقل نمیگوید که این مثال شما خیلی غیرانسانی و غیراخلاقیست. خب مگر چند بار در طول تاریخ چنین شرایطی به وجود آمده است؟ این استاد صرفا از این مثال استفاده کرده که ذهن دانشجویانش را به چالش بکشد تا دانشجویان بین این حالات انتخاب کنند. ممکن بود آن استاد هر مثال دیگری به کار ببرد. اینجا مثال مهم نیست و مهم منظوریست که استاد از مثال به دنبال آن است. پس ما باید کلیت موضوع را درک کنیم و درگیر مثال خاص نشویم. هدف از بیان آن مثال و مثالهای مشابه همگی این است که ذهن ما و باورهای ما به چالش کشیده شود و سعی کنیم به درک درستی از اخلاق و امر اخلاقی نائل آییم.
حالا با این تفاسیر، اجازه دهید به سراغ یک مثال دیگر از فلسفهی اخلاق برویم و ذهن و اندیشه و باورهای خودمان را به چالش بکشیم. فرض کنید سوار یک کشتی کروز مثل تایتانیک شدهاید و خیالتان از بابت ایمنی کشتی کاملا راحت است. میدانید که کشتیهای کروز ممکن است در طول مسیر سفر خود، به چندین شهر بندری یا جزیره هم سر بزنند تا به مسافرانشان بیشتر خوش بگذرد. این کشتی کروزی که شما سوارش هستید در مسیر حرکت خود در جزیرهی زیبای گوادلوپ از مستعمرات فرانسه پهلو میگیرد. اما در همان اثناء، در این جزیره یک نفر مرتکب قتل شده است و قاتل بلافاصله دستگیر شده است. اتفاقا در این زمان برای چنین جرمی، مجازات اعدام با گیوتین در فرانسه رایج است و هنوز این مجازات ور نیفتاده. اما این جزیره فاقد دادگاه مناسب برای محاکمهی اوست و مسئولین جزیره تصمیم میگیرند که مجرم را به همراه یک مامور پلیس برای مجازات به خاک فرانسه بفرستند.
فرض کنید اوایل قرن بیستم است و این جزیره فرودگاهی هم ندارد و رفت و آمد زیادی هم به جزیره وجود ندارد که مجرم را به فرانسه بفرستند. با کسب اجازه از مسافرین و پرداخت هزینه، مجرم را به همراه مامور پلیس سوار کشتی میکنند تا همراه شما به فرانسه بیایند. در میانهی راه کشتی به یک طوفان برمیخورد و حالا در حال غرق شدن است. ظرفیت قایق نجات یک نفر کمتر از تعداد سرنشینان کشتی است؟
حالا سرنشینان به سراغ شما میآیند و میگویند ببینید ما که از اول مسافر این کشتی بودیم. باید یا این پلیس سوار نشود یا این مجرم. مامور پلیس میگوید ببینید سرنوشت این مجرم وقتی پایش به فرانسه برسد حتما اعدام است. پس او در هر صورت تا چند روز دیگر خواهد مرد. برای او چه فرقی میکند که با گیوتین سرش جدا شود یا در این دریای طوفانی غرق شود. مجرم میگوید ببینید شما که دادگاه نیستید و صلاحیت این را ندارید که من را پیشاپیش محاکمه کنید، دادگاه فرانسه باید در این مورد تصمیم بگیرد. حالا چشم همه به دهان شماست که ببینند شما چه میگویید. حالا تصمیم شما چیست؟ اینجا چه کسی نمیتواند سوار قایق نجات شود؟ یکی از مسافرین، یکی از خدمه، مامور پلیس یا مجرم؟
– ابا اباد