اَبا اِباد

الگوریتم تقریبی

الگوریتم تقریبی

ما در تمام زندگی‌مان در حال حل انواع و اقسام مسائلیم. از یادگیری و انجام عمل راه رفتن یا حرف زدن در کودکی‌مان گرفته تا همین کارهای‌ روزمره‌مان. امروز چه بپوشم؟ امروز چه بخورم؟ با سرمایه‌ام چه کار کنم چه کار نکنم؟ سراغ چه رشته‌ی تحصیلی بروم؟ کدام شغل را قبول کنم و کدام را رد کنم؟ کار دل من چیست؟ آیا این پیشنهاد دوستی را بپذیرم یا نپذیرم؟ آیا این مهمانی را بروم یا نروم؟ آیا پاسخ این گستاخی را بدهم یا ندهم؟ کارهای سخت را صبح انجام دهم یا وسط روز یا عصر؟ مهاجرت بکنم یا نکنم؟ الان وقتش رسیده که اعتراض کنم یا باید همچنان سکوت کنم؟ اگر خواستم اعتراض کنم چطور اعتراض کنم؟ الان باید خوشحال باشم یا ناراحت باشم؟ خانه را کی تمیز کنم؟ تلاش کنم آن پروژه را برسانم یا درخواست تمدید آن را ارائه دهم؟ برای رفتن به مقصد، خیابان خلوت و باریک و پیچ در پیچ را انتخاب کنم یا اتوبان عریض و طویل و شلوغ را؟ کی از خانه بیرون بزنم که به موقع برسم؟

می‌بینید مغز ما مثل یک کامپیوتر، همواره در حال بررسی این حالات مختلف است و به نوعی ما شبانه روز در حال حل مسائل گوناگون هستیم. در همه‌ی این حالات هم به دنبال یک جوابیم : جواب بهینه. حالا ممکن است این بهینگی از جنبه‌های مختلف باشد. مثلا برای کودک، حل مساله‌ی راه رفتن از این جهت منتهی به یک جواب بهینه یعنی همان راه رفتن می‌شود که او می‌تواند انرژی کمتری برای جابجایی در دنیای اطرافش صرف کند، سریع‌تر‌ به هرجایی از خانه که دوست دارد برسد و همچنین دستش به چیزهایی که می‌خواهد می‌رسد. او به دیگران نگاه می‌کند و متوجه وجود جواب بهینه می‌شود و می‌فهمد که راه رفتن یک جواب بهینه است و بهتر از غلت زدن یا چهار دست و پا راه رفتن است.

برای یک نفر که شغلی را انتخاب می‌کند، جواب بهینه احتمالا این باشد که شغلی را بیابد که محیط کاری مناسبی دارد، به محل زندگی‌اش نزدیک است و حقوق بیشتری می‌دهد. پس ما مرتبا با مسائل بهینه سازی سر و کار داریم. حتی گوگل مپ هم وقتی به ما مسیری را برای رسیدن به مقصد، پیشنهاد می‌دهد، در حال حل یک مساله‌ی بهینه سازی‌ست و پاسخ بهینه از نظر گوگل مپ، کمترین زمان برای رسیدن به مقصد است. اما یک چیز را باید یادمان باشد. پیدا کردن بهینه‌ترین حالت، همیشه چندان آسان نیست. بهینه‌ترین حالت، تنها یک حالت قطعی است.

در مثال گوگل مپ، حتما یک مسیری وجود دارد که هر مسیر دیگری حتما از آن طولانی‌تر خواهد بود. این مسیر یک جواب دقیق است. اما گوگل مپ اگر بخواهد که آن مسیر را برای ما پیدا کند که حتما از نظر ریاضی، بهترین و‌ بهینه‌ترین مسیر باشد، بایستی تعداد بسیار زیادی از حالات را بررسی کند. آنوقت ما باید زمان زیادی صبر کنیم تا برایمان پاسخ دقیق و قطعی را پیدا کند. اما چه فایده؟ ما همیشه نیاز به پاسخ قطعی و دقیق نداریم. اگر گوگل مپ بتواند با یک الگوریتم تقریبی (Approximation Algorithm) جوابی را در زمان کوتاه‌تری به دست بیاورد، به شرط اینکه بدانیم این جواب تقریبا به جواب دقیق نزدیک است، همین برای ما کافی‌ست. این بهتر از این است که صد سال صبر کنیم که جواب دقیق را به ما بدهد. یادمان باشد در مسائل زندگی هم همین قضیه برقرار است. لازم نیست ما جواب دقیق مسائل و بهینه‌ترین حالت را بدانیم. فقط کافی‌ست که جواب تقریبا بهینه را بدانیم و آن را انتخاب کنیم. این برخلاف رویکرد افراد کمالگراست که دنبال جواب دقیق هستند و احتمالا بندرت به آن می‌رسند. پس بیخیال دقیق‌ترین و بهینه‌ترین جواب، جواب تقریبا درست را پیدا کن و پیش برو

– ابا اباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *