یکی دیگر از آزمایشاتی که به منظور بررسی نسبیت خاص اینشتین صورت گرفت، بررسی پالسهای پرتو ایکس حاصل از تپاخترهای دوتایی Binary Pulsar بود که در سال ۱۹۷۷ توسط K. Brecher صورت پذیرفت و در ژورنال Physical Review Letters به چاپ رسید.
این آزمایش مشابه آزمایش مایکلسون-مورلی بود با این تفاوت که به جای استفاده از سرعت چرخش زمین، از حرکت تپاختر دوتایی برای بررسی جمع برداری سرعت برای سرعتهای نزدیک به سرعت نور استفاده میکرد.
اما تپاختر چیست؟
در سال ۱۹۶۷، هنگامی که ژوسلین بل برنل، دانشجوی دورهی دکتری اخترشناسی دانشگاه کمبریج، به همراه استاد راهنمای خود آنتونی هویش، در حال مطالعه بر روی کهکشانهای دور دست بودند، به طور کاملا اتفاقی، سیگنالهای رادیویی بسیار ضعیفی را یافتند که به شکلی پیوسته ادامه داشت. ممکن بود این سیگنالها ناشی از یک تداخل رادیویی بوده باشد. اما زمانی که رادیوتلسکوپ روی آن جهت ثابت میشد، پس از ۲۳ ساعت و ۵۶ دقیقه، این سیگنالها دوباره عینا به همان شکل تکرار میشد. همچنین این سیگنالها توسط رادیوتلسکوپهایی در نقاط دیگر نیز به همین شکل دریافت شد. پس علت آن نمیتوانست یک اختلال رادیویی باشد.
برای بازهی زمانی کوتاهی، دانشمندان تصور میکردند که این سیگنالها از سوی یک تمدن فرازمینی ارسال میشود. به همین علت این سیگنالها تحت عنوان مرد سبز کوچک ۱ یا LGM1 نامگذاری شد.
بل برنل در این مورد چنین میگوید: “ما واقعا بر این باور نبودیم که سیگنالهایی از یک تمدن دیگر را دریافت کردهایم، اما واضح است که چنین ایدهای از ذهن ما عبور کرد، چرا که ما هنوز اثباتی بر طبیعی بودن این سیگنالها نداشتیم. اما این مسالهی جالبیست.
اگر کسی حیات را در نقطهای دیگر از کیهان پیدا کند، چطور میتواند آن را به شکلی مسئولانه اعلام کند؟” اما هنگامی که منبع سیگنال دیگری در نقطهای دیگر از آسمان یافت شد، ایدهی منشا حیات فرازمینی این سیگنالها کنار گذاشته شد.