تولد امسال من از این جهت برایم بسیار اهمیت دارد که نخستین سالیست که با انجام کار دل من، همراه است.
کار دل جاییست که دوایر استعدادها، علائق و دغدغهمندیها، بر یکدیگر منطبق میشود.
اگر توسعه یافتگی در فکر و ذهن را همچون یک مثلث قائم الزاویه در نظر بگیریم، توسعهی حرفهای وتر این مثلث و توسعهی فردی و اجتماعی، دو ضلع دیگر این مثلث را تشکیل میدهند. در این حالت، با افزایش طول وتر که همان توسعهی حرفهایست، طول دو ضلع دیگر نیز افزایش مییابد. پس توسعهی حرفهای، توسعهی فردی و اجتماعی را به همراه دارد. برای من پیش از شروع کار دل، اکثر روزها شبیه یکدیگر بودند.
علیرغم موفقیتهای زیادی که در دوران آکادمیک و همچنین در کار معاش خود به دست آورده بودم، همواره احساس میکردم که استعدادهای من در حال هدر رفتن است و خود را همچون پیچی تصور میکردم که هرزگرد شده است. موفقیتهای تحصیلی و شغلی آنچنان برای من بیارزش و بیمقدار شده بود که به آسانی به موقعیتهای بسیار عالی (البته از نگاه جامعه) پشت پا میزدم و راهی متفاوت را برمیگزیدم و به این شکل سعی میکردم به کلیشهها و تابوهایی که جامعه سعی داشت بر من تحمیل کند، دهنکجی کنم.
اما در این میان، با یافتن کار دل، پس از مدتها چیزهایی دوباره برای من ارزش یافت و این فیلم سیاه و سفید، برایم به یک فیلم رنگی بدل شد.
از آنجایی که تاثیرگذاری و شادی دو روی یک سکهاند، تاثیرگذاری از خلال انجام کار دل، یک احساس شادی و رضایت درونی به من داد. چیزی که مدتها به دنبالش بودم، یافتم. از این رو، تولد امسال من، تا به امروز برای من، خاصترین تولد بوده است.
در اینجا وظیفهی خود میدانم که بار دیگر از استادم دیداد به خاطر ترویج نظریهی کار دل و همچنین راهنماییهای مداومشان در مسیر به ظهور رساندن این نظریه، کمال تشکر را داشته باشم.
سخن خود را با دو بیت شعر از حکیم نظامی گنجوی به پایان میبرم که بسیار برای من الهامبخش است:
عاریت کس نپذیرفتهام
آنچه دلم گفت بگو گفتهام
شعبدهی تازه برانگیختم
هیکلی از قالب نو ریختم
– اَبا عِباد اَمُرداد ۱۴۰۱