آیا ما میتوانیم طبیعت را کنترل کنیم؟
زمانی که تاریخ را ورق میزنیم، به مواردی برمیخوریم که عدهای از انسانها تلاش کردهاند تا طبیعت را تحت کنترل خود درآورند؛ اما در اکثر موارد با شکست سختی مواجه شدهاند و پاسخهای سنگینی از طبیعت دریافت کردهاند. چرا که طبیعت از قوانین خود پیروی میکند نه از قوانینی که ما برای آن تعریف میکنیم. پس به جای اینکه بخواهیم برای طبیعت قوانین جدیدی تعریف کنیم، بایستی قوانین طبیعت را شناخته و به آنها احترام بگذاریم. من در اینجا قصد دارم به بررسی اجمالی یک نمونهی بزرگ از عدم رعایت قوانین طبیعت و نتایج تاسف بار آن، توسط دیکتاتور معاصر، مائو زدونگ (دیکتاتور جمهوری خلق چین) بپردازم. این دیکتاتور بیخرد، تصور میکرد که همانگونه که برای مدت کوتاهی انسانها را کنترل کرده است، میتواند طبیعت را نیز به همین شکل تحت کنترل خود درآورد. اما سیلی سختی از طبیعت دریافت کرد.
قحطی بزرگ چین (Great Chinese Famine) در بازهی سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۲ در جمهوری خلق چین رخ داد که طی آن، بیش از بیست میلیون نفر چینی در اثر گرسنگی جان خود را از دست دادند. از این قحطی به عنوان مرگبارترین قحطی تاریخ بشر و یکی از بزرگترین فاجعههای ساخت دست بشر یاد میشود.
علت اصلی وقوع این قحطی، اجرای برنامهی “یک گام بزرگ به جلو” (Great Leap Forward) به دستور مائو بود.
دولت کمونیستی چین در این برنامه سعی داشت تا برای رفع مشکلات صنعتی و کشاورزی چین، جمعیت بزرگ روستایی چین را در کمونهای (communes) روستایی سازماندهی کند. چینیها امیدوار بودند تا بتوانند با استفاده از روش صنعتیسازی با نیروی کار به جای ماشین آلات، از نظر صنعتی بر کشورهای غربی پیشی گیرند. یکی از رویکردهای این جهش، استفاده از کورههای فولادی کوچک در مناطق روستایی بود تا فرآیند صنعتیسازی تسریع شود. روستاییان نیز برای تامین سوخت این کورهها، درختان زیادی را قطع کردند. تا جایی که حتی درب و پنجرههای چوبی خانهها را برای روشن نگه داشتن کورهها استفاده میکردند.
یکی از اولین بخشهای این برنامهی توسعه که در سال ۱۹۵۸ آغاز شد، کمپین چهار آفت (Four Pets Campaign) بود که در آن، از شهروندان خواسته شد تا پشهها (به خاطر مالاریا)، موشها (به خاطر انتشار طاعون)، مگسها و گنجشکها (به خاطر خوردن دانهها و میوهها) را نابود کنند.
با تشویق حکومت، مردم روشهای مختلفي را برای نابود کردن گنجشکها به کار گرفتند. عدهای لانههای آنها را خراب میکردند و تخمهای آنها را شکسته و جوجههای آنها را میکشتند. عدهای دیگر شبانهروز بر دیگها و طبلها میکوبیدند تا گنجشکها در جایی ننشینند و در نهایت در اثر خستگی، بر زمین بیفتند. عدهای نیز مستقیما گنجشکها را شکار میکردند. این برنامه تا جایی ادامه یافت که جمعیت گنجشکها در چین رو به انقراض نهاد.