“اگر با آزمایش سازگار نباشد، اشتباه است. کلید علم در همین یک جملهی ساده است. تفاوتی ندارد که حدس شما چقدر زیباست، فرقی ندارد که شما که این حدس را زدهاید، چقدر باهوش هستید و فرقی ندارد که نام شما چیست. اگر با آزمایش سازگار نباشد، اشتباه است. این تمام چیزیست که در علم وجود دارد”.
این چند سطر مربوط به یکی از سخنرانیهای ریچارد فینمن، از بزرگترین فیزیکدانان قرن بیستم است که تعریفی عالی و در عین حال ساده، از علم و روش علمی ارائه میدهد. در واقع بدون مشاهده و آزمایش، علمی وجود ندارد. نظریهای که از نظر ریاضی اثبات شود، مادامی که به کمک آزمایشات گوناگون، مورد تایید قرار نگرفته باشد، به صورت متافیزیک باقی میماند. به عنوان مثال، با اینکه اکثرا اینشتین را از بابت نسبیت خاص و نسبیت عام میشناسند، اما آلبرت اینشتین هیچگاه از بابت نظریاتش در نسبیت، موفق به دریافت نوبل فیزیک نشد.
اینشتین تنها یک بار و از بابت “خدماتش به فیزیک نظری و خصوصا، کشف قانون اثر فوتوالکتریک” موفق به دریافت جایزهی نوبل شد.
علیرغم اینکه نظریهی نسبیت او از نظر ریاضی به خوبی اثبات شده بود، اما در مدت حیات اینشتین، هنوز آزمایشات زیادی صحت آن را تایید نکرده بود و به همین خاطر، اینشتین از بابت نظریاتش در نسبیت، هیچگاه نوبلی دریافت نکرد. همین موضوع در مورد راجر پنروز، ریاضیدان و فیزیکدان انگلیسی که اولین بار، وجود سیاهچالهها را به عنوان یکی از خروجیهای مهم نسبیت عام اینشتین، پیشبینی نمود، صدق میکند. راجر پنروز اولین بار در سال ۱۹۶۴، این بحث را مطرح کرد. تا چندی پیش، آزمایشاتی احتمال وجود سیاهچالهها را نشان میداد، اما تا سال ۲۰۱۹، دانشمندان موفق نشدند، تصویر مستقیمی از سیاهچالهها به دست آورند. در واقع جاذبهی یک سیاهچاله آنقدر زیاد است که حتی نور نمیتواند از میدان جاذبهی آن بگریزد.