اَبا اِباد

در ستایش مراقبت از خود

در ستایش مراقبت از خود

فردی که در این تصویر می‌بینید، یکی از بزرگ‌ترین ریاضی‌دانان حال حاضر دنیاست. گرگوری پرلمان (Grigori Perelman) در کنار اینکه یک ریاضیدان بزرگ و شناخته شده است، شخصیتی به مراتب عجیب دارد. او در روستایی در روسیه به همراه مادرش زندگی می‌کند. فعالیتی در فضای اینترنت ندارد و مقالاتش را در هیچ ژورنالی هم به چاپ نمی‌رساند.او تنها مقالاتش را در اختیار دوست نزدیکش قرار می‌دهد و دوستش مقالات را در وبلاگش منتشر می‌کند.

بسیاری از جوامع ریاضی منتظر این هستند که مقالات پرلمان روی این وبلاگ بیاید و از نظریات خاص پرلمان بهره مند شوند. پرلمان آنقدر عجیب است که حتی زمانی که به عنوان برنده‌ی مدال فیلدز در ریاضیات (همان مدالی که مریم میرزاخانی دریافت گرد) برگزیده شد، از دریافت مدال اجتناب کرد، چرا که‌ معتقد بود کسانی که راجع به برنده‌ی این مدال تصمیم‌گیری می‌کنند، در حد و اندازه‌ای نیستند که در مورد کارهای او اظهار نظر کنند و بفهمند که کارهای او تا چه اندازه بزرگ است. علیرغم اینکه چنین ادعایی ظاهرا عجیب و غریب به نظر می‌رسد، اما اولین مورد هم نیست.

مثلا آلبرت اینشتین در سال ۱۹۳۶، مقاله‌ای را برای چاپ به ژورنال معتبر Physical Review ارسال کرد که در بین فیزیکدانان، ژورنال بسیار خوبی به حساب می‌آید. این مقاله نظریاتی که در آن زمان راجع به امواج‌ گرانشی وجود داشت را به چالش می‌کشید و با دیدگاه عموم فیزیکدانان آن زمان، تفاوت داشت. مقاله توسط این ژورنال معتبر برای داوری به اشخاصی ارسال شد و بعد از شش هفته، نظرات و پرسش‌های داوران این مقالات به دست اینشتین رسید.

اینشتین از این موضوع بسیار برآشفت که چرا مقاله‌ی او قبل از اینکه چاپ شود، توسط به قول خود اینشتین “کارشناسی ناشناس (anonymous expert)” خوانده شده است. اینشتین نه تنها به سوالات آن داور ناشناس پاسخی نداد، بلکه طی نامه‌ای به این ژورنال معتبر، اعلام کرد که دیگر در این ژورنال مقاله‌ای چاپ نخواهد کرد.

آیا پرلمان و اینشتین در این قضایا اشتباه می‌کردند؟ خیر.

آن‌ها مراقب خود و وقت خودشان هستند. اینشتین انتظار داشت کسانی مانند نیلز بور، هایزنبرگ، ماکس پلانک‌ و دیگرانی در این حد و اندازه در مورد مقاله‌اش نظر بدهند نه یک کارشناس ناشناس. از طرف دیگر، بسیاری افراد علاقه دارند به جای اینکه دنبال حقیقت و یادگیری باشند، در بحث و جدل پیروز شوند و حرف خودشان را به کرسی بنشانند. مثلا آن کارشناس ناشناس می‌داند اگر اینشتین را با مهملاتش به بحث با خود بکشاند، می‌تواند پُزش را به دیگران بدهد که اینشتین با او‌ بحث کرده است.

اما این بحث و‌ جدل چیز زیادی به اینشتین اضافه نمی‌کند؛ بلکه برعکس، زمانی را که می‌توانست با فیزیکدانانی که نظرات خوب و قابل اعتنا داشتند به بحث بگذارند، به بحث با فردی که هدفش فقط پیروزی در بحث است، هدر داده است. اینجاست که شوپنهاور می‌گوید انسان باید طرف گفت و گویی که خیال دارد با وی به طور جدی بحث کند، با دقت و احتیاط کامل برگزیند.

پی‌نوشت : مدتی قبل که پستی در مورد روانشناسی زرد و غیرعلمی منتشر کرده بودم، دوست عزیز جناب محمد علی طائفی Mohammad Ali Tayefi که در این زمینه تخصص دارند و مطالعات عمیقی داشته اند، به من پیغام دادند که بر این نوشته نقد دارند. سپس در یک جلسه در این باره با یکدیگر به گفتگو نشستیم و من‌ دیدم نقدهای جناب طائفی به آن نوشته ی من کاملا وارد است و‌ گفتگوی جالبی شد که بسیار از آن آموختم.

این نوع نقد کجا و نقدهای کوری که هدفشان فقط پیروزی در بحث است کجا؟

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *