در دنیای امروز، شما نمیتوانید برای چیزهایی که قابل مشاهده و قابل آزمایش هستند، دست به استدلال بزنید و صرفا با سخنپراکنی حول آن نتیجهگیری کنید. یکی از حوزه هایی که میبینیم بسیاری از افراد در آن به اشتباه میافتند و وارد مسیر اشتباهی میشوند و استدلالهای خودشان را به جای نتایج آزمایشات علمی ارائه میدهند، حوزههای روانشناسی و رفتارشناسیست. این حوزهها دیگر وارد علم شده و بایستی با روش علمی بدانها پرداخته شود.
اما من در اینجا قصد دارم مثالی ارائه کنم که نشان میدهد که چطور در این حوزهها، صِرف تفکر ما بدون مشاهده و آزمایش میتواند منجر به خطاهای بزرگ شود. تا دههی ۱۹۶۰ میلادی، روانکاوان و رفتارشناسان غالبا بر این باور بودند که علت تمایل نوزادان به مادرشان، این است که مادرشان برای آنها منبع غذاست. اما این موضوع، در حد استدلال باقی مانده بود و آزمایش دقیقی در مورد آن صورت نگرفته بود.
اما در میان آنها روانشناس آمریکایی، هری هارلو (Harry Harlow)، نظر دیگری داشت. هارلو بر این باور بود که چنین دیدگاهی با ساده انگاری زیاد، از مسائل مهمی همچون عشق و علاقه و آرامش و راحتی و ارتباطات بین نوزادان و مادران، غافل شده است. اما صِرف باور کافی نبود و او باید با طراحی آزمایش مناسب و مشاهدات دقیق، باور خود را به دانش تبدیل میکرد.
هارلو آزمایش بسیار جالبی را طراحی نمود که به عنوان آزمایش “مادر جانشین” شناخته میشود.
این آزمایش امروزه به عنوان یکی از آزمایشات مهم علم رفتارشناسی شناخته میشود. او برای این آزمایش، تعدادی نوزاد میمون را از بدو تولد از مادر خود جدا کرد و در قفس مجزایی قرار داد. او در این قفس، دو میمون مادر مصنوعی قرار داد که یکی از چند تکه سیم و چوب و دیگری از مقدار فوم و پارچهی نرم ساخته شده بود. نتایج بسیار عجیب و جالب توجهی به دست آمد. آزمایش در دو حالت با میمونهای مختلف انجام شد.
در یک آزمایش، شیشهی شیر در دست مادر سیمی بود و در دست مادر پارچهای، چیزی نبود. در آزمایش دیگر، شیشهی شیر در دست مادر پارچهای بود و در دست مادر سیمی چیزی نبود. طبق نظریات قبلی، پیشبینی میشد که هر مادری که شیر را بدهد، نوزاد میمون بیشتر وقتش را کنار او بگذارند. اما در کمال تعجب، در هر دو حالت، بچه میمون بیشتر وقتش را کنار مادر پارچهای میگذراند. حتی وقتی شیر در دست مادر سیمی بود و مادر پارچهای شیری نداشت، بچه میمون شیرش را میخورد و سریعا به کنار مادر پارچهای بازمیگشت.
او همچنین آزمایش دیگری انجام داد که در آن، یک عروسک صدادار را درون قفس میگذاشت. در حالتی که مادر جایگزین درون قفس بود، بچه میمون به عروسک حمله میکرد و وقتی مادر جایگزین در قفس نبود، بچه میمون از ترس به گوشهای پناه میبرد. آزمایشات او به خوبی، اهمیت حضور و لمس مادر را، در رشد نوزادان نشان داد.
تصویر بالا: یکی از آزمایشات مادر جایگزین (surrogate mother experiment). همانطور که میبینید، بچه میمون در حالیکه به مادر پارچهای چسبیده است، خم شده و از دست مادر سیمی شیر میخورد.
– اَبا اِباد