اَبا اِباد

تصویر اژدها در سریال بازی تاج و تخت

تفاوت وجود و ماهیت از نظر آکویناس

بچه‌ی فضول فامیل که بسیار هم باهوش و کنجکاو است و می‌خواهد از همه چیز سر در بیاورد، در کارتن مورد علاقه‌ اش کلمه‌ی اژدها را می‌شنود و می‌آید پیش شما و از شما می‌پرسد اژدها چیست؟ شما برایش توضیح‌ می‌دهید که یک موجود زنده شبیه دایناسورهاست که بسیار بزرگ است و قیافه‌ی ترسناکی هم دارد و بسیار عصبانی‌ست. در کنار اینها بال‌های بزرگ و ترسناکی هم دارد که می‌تواند به کمک آن‌ها پرواز کند. اگر کسی او را عصبانی کند، او نعره می‌زند و از دهانش آتش خارج می‌شود. این بچه‌ی تخس که گویی یک فیلسوف به دنیا آمده است، می‌داند شما را چطور به چالش بکشد. پس سوال بعدی را مطرح می‌کند. می‌گوید عجب موجود عجیب و ترسناکی، اگر من او را ببینم حتما از ترس می‌میرم.

حالا آیا این اژدها وجود هم دارد؟ شما هم شانه بالا می‌اندازید که نه اصلا اژدها وجود ندارد. می‌پرسد یعنی شما هم هیچوقت آن را ندیده اید؟ می‌گویید نه من هم آن را ندیده ام. باز می‌پرسد که اگر وجود ندارد و شما هم اژدها را ندیده اید، چطور آن را توصیف کردید و ویژگی‌هایش را گفتید؟

می‌گویید که من در شاهنامه راجع به آن خوانده ام و در سریال بازی تاج و تخت نیز تصویر اژدها را دیده ام. می‌پرسد یعنی فردوسی که شاهنامه را سروده یا جرج آر آر مارتین که رمان بازی تاج و تخت را نوشته و فیلم براساس آن ساخته شده، خودشان اژدها را دیده اند. می‌گویید که نه! گفتم که اژدها اصلا وجود ندارد و اینها ساخته و پرداخته‌ی ذهن انسان‌هاست. انسان با قدرت تخیلش دایناسور عظیم الجثه و پرنده و آتش را به هم وصل کرده و اژدها را ساخته است. خیالتان راحت می‌شود که جواب سوالات این بچه‌ی تخس را داده اید و دیگر می‌رود پی بازی‌اش و مخ شما را کار نمی‌گیرد، اما زهی خیال باطل! بچه در حالیکه کمی دورتر در حال بازی با اسباب بازی هایش است، ناگهان از جای خودش می‌پرد و مثل گلوله خودش را به شما می‌رساند. شما با خود می‌گویید عجب بچه‌ی پررو و کله شقی، دوباره برگشت. اما آرامش خودتان را حفظ می‌کنید تا ببینید چه چیزی باعث شده خودش را به شما برساند.

می‌گوید که آیا اصلا نمی‌شود اژدها وجود داشته باشد؟ یعنی هیچ راهی ندارد که اژدها وجود داشته باشد؟

شما کمی صورتتان را می‌خارانید و می‌گویید شدن که می‌شود، اما حالا که نشده است. یعنی ما هر چقدر در دنیا گشته ایم، اژدهایی ندیده ایم، ولی بودن اژدها غیرممکن نیست و کاملا امکان پذیر است. شما و آن کودک با همین سوال و جواب ساده، به یک موضوع مهم که به نوعی پایه‌ی علم دنیای مدرن است پی بردید :

تفاوت وجود (existence) و ماهیت (essence).

اولین بار فیلسوف ایتالیایی، توماس آکویناس در قرن سیزده میلادی روی اهمیت تفاوت این دو، تاکید کرد. آن کودک در ابتدا از شما در مورد ماهیت اژدها پرسید و شما ماهیتش را توضیح دادید. اما دانستن ماهیت یک چیز، ضرورتا به معنای وجود داشتن آن چیز نیست. شما با دانستن ماهیت یک چیز، هیچ راهی ندارید که از وجود داشتنش مطمئن شوید‌، مگر اینکه مشاهده کنید. مثلا شما می‌توانید لک لک آبی رنگ را تصور کنید. وجود لک لک آبی رنگ در جهان غیرممکن نیست.

اما آیا چون ممکن است، حتما نیز در جهان لک لک آبی وجود دارد؟ شما باید به صورت واقعی دست به مشاهده بزنید و دنبال لک لک آبی رنگ بگردید، چون ضرورتی ندارد که چنین لک لکی موجود باشد. از همین جهت است که آزمایش و مشاهده، بخش اصلی و جدایی ناپذیر علم است. می‌توان آن ضرب المثل معروف را عوض کرد و گفت: دو صد گفته (استدلال)، چون نیم کردار (آزمایش و مشاهده) نیست.

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *