من به معجزه اعتقاد دارم، البته نه هر معجزه ای. مثلا به اینکه کسی عصایی را بیندازد روی زمین و عصا مار شود، اعتقادی ندارم. خب چرا یکی از این معجزات در این عصر ارتباطات اتفاق نمیافتد که همگی با هم ببینیم و مورد راستی آزمایی قرار گیرد؟ شاید معجزهگرانی هنوز هم در زیر پوست اجتماع باشند که البته جرات نمیکنند زیر تیغ بررسی و مداقهی علمی قرار گیرند. به همین خاطر ما خیلی کم از آنها میشنویم و اگر یکی از آنها در گوشه کنار سر بر آورد، سریعا با یک فوت علم خاموش میشود و فروکش میکند. احتمالا معجزاتی که از گذشته به ما رسیده است، داستان حوادثی بوده که در گذشت زمان و در خلال نسلها، شکل افسانهای و تخیلی به خود گرفته است. چه اینکه ما همین امروز میبینیم که حرفی که به دوستمان میزنیم، چند روز بعد از زبان یک دوست دیگر، به شکلی کاملا متفاوت میشنویم. یعنی دو سه نفر هم نمیتوانند در انتقال یک حرف طی دو سه روز، امانت را رعایت کنند و آن را کم و زیاد میکنند، چه رسد به نسلهای مختلف طی قرنهای مختلف. به هر حال همانطور که گفتم من هم به معجزه اعتقاد دارم. یکی از معجزاتی که به آن اعتقاد دارم، خرچنگ ساموراییست.
به خرچنگ تصویر بالا نگاه کنید. پشت این خرچنگ شبیه یک سامورایی خشمگین است. این خرچنگ، بومی ژاپن است و به آن، هایکگانی یا Heikegani گفته میشود. اما این خرچنگها چرا شبیه ساموراییها شدهاند. داستان از این قرار است که در قرن دوازدهم میلادی، برای تصاحب تاج و تخت، جنگی دریایی بین دو قبیلهی تایرا (یا همان هایکه) و قبیلهی میناموتو رخ میدهد. امپراتور ژاپن در آن زمان، آنتوکو کودک هفت سالهی مظلومی از قبلیهی تایرا بود که توسط مادربزرگش محافظت میشد. وقتی مادربزرگ دید که ارتش تایرا در حال شکست خوردن است، دست آنتوکوی کوچک را گرفت و خودشان را در دریا غرق کردند تا امپراتور به دست مخالفان نیفتد. ژنرالهای ارتش تایرا، بعد از این حادثه، هرچقدر گشتند جنازهی آنتوکوی مظلوم را پیدا نکردند.
از آن پس، آنتوکو به عنوان خدای آب پرستش میشد. بعدا وقتی ماهیگیران این خرچنگهای سامورایی را پیدا کردند، فهمیدند که این خرچنگها، جنگجویان همان جنگ هستند که به صورت خرچنگ تناسخ پیدا کرده اند. به همین خاطر، اکثر مردم ژاپن، به احترام آن جنگجوها، قرنهاست که این خرچنگها را نمیخورند. ماهیگیران نیز به خاطر همین تقدس آن جنگجویان مظلوم، هروقت یکی از این خرچنگها را صید میکنند، سریعا آن را به داخل آب برمیگردانند. من نیز همانند ژاپنیها به این معجزه اعتقاد دارم. اما وقتی کمی فکر میکنم، علت این معجزه تا به همینجا مشخص شده است.
معجزه از جایی شروع شد که یکی از ماهیگیران، به طرحهای پشت یک خرچنگ دقت کرد و فهمید که این طرحها شبیه صورت یک ساموراییست. پس اولا آن خرچنگ را به دریا بازگرداند، ثانیا بقیهی خرچنگها را به دریا بازنگرداند، ثالثا به دیگران گفت که پشت این خرچنگ شبیه ساموراییهاست. به این شکل، آن خرچنگی که پشتش طرح سامورایی داشت، شانس بقای بیشتری از خرچنگی که پشتش طرح سامورایی نداشت، پیدا کرد. هرچقدر خرچنگی بیشتر شبیه سامورایی بود، بیشتر زاد و ولد کرد و آن خرچنگ بدبختی که شبیه سامورایی نبود، توسط ماهیگیران صید شد.
بعد از چند قرن در اثر تکامل از طریق انتخاب مصنوعی ناشی از دخالت انسان، خرچنگهای سامورایی زیاد شدند و مرتبا هم بیشتر شبیه ساموراییها شدند. خب مثل اینکه گند این یکی معجزه هم در آمد.
– اَبا اِباد