حیات یک امر جزئی و پیش پا افتاده نیست. برخلاف تفکراتی که میخواهد با نمایش عظمت کیهان، انسان و سایر موجودات زنده را اموری جزئی و بیتاثیر نشان دهد و عجز و ناتوانی را به موجود هوشمندی چون انسان القاء کند، حیات و علیالخصوص این نوع خاص حیات یعنی انسان، چیز کوچک و بیارزشی نیست. اگر ما ارزش را در پیچیدگی میبینیم، باید بدانیم که ساختار مغز ما خیلی خیلی پیچیدهتر از ساختار هر سیاره و ستاره و کهکشانیست.
اینکه ما انسانها توانستهایم تا به این حد به فهم جهان هستی نائل آییم که حتی راجع به پیدایش آن نظریهپردازی کنیم، خود به خوبی بیانگر عظمت انسان و ذهن اوست. پس صرفا به لحاظ پیچیدگی نمیتوان ادعا کرد که حیات و خروجیهای آن همچون انسان، امری جزئی و پیش پا افتاده در جهان هستیست. این ما هستیم که تا حدی به درک طبیعت نائل آمدهایم، این ما هستیم که سیاهچالهها را شناختهایم، این ما هستیم که راجع به بیگ بنگ صحبت میکنیم. از همه مهمتر این ما هستیم که سعی داریم خودمان را بشناسیم و سعی داریم موجودی مانند خودمان بسازیم.
علت دیگری که برخی را به این نتیجه رسانده که حیات یک امر جزئی در جهان هستیست ممکن است این باشد که انسان وقتی به میزان تاثیر خودش و دیگر موجودات زنده در جهان هستی نگاه میکند، میبینید که این تاثیر بسیار ناچیز است. او به موجودات زندهی اطرافش نگاه میکند و میبیند که بزرگترین آنها در مقابل یک ستارهی نزدیک که خورشید باشد، هیچ تاثیری ندارد. آنوقت به انسان نگاه میکند و میبیند که انسان هم نمیتواند روی خورشید تاثیر بگذارد، چه رسد به کهکشان و بالاتر از آن کل کیهان. این موضوع آدمی را به نوعی عجز میرساند که من جزء بسیار کوچکی از جهان هستی میباشم، مرا چه به تاثیر بر کهکشان و کیهان.
حال اجازه دهید این موضوع را بررسی کنیم. تا پیش از انقلاب علمی بشر در قرنهای شانزدهم و هفدهم، بشر کارهای بزرگی کرده بود که آثارش هنوز پابرجاست. مثلا اهرام مصر را ساخته بود و یا دیوار چین را بنا کرده بود. یعنی توانسته بود تغییراتی در زمین ایجاد کند که از فاصلهای دور روی زمین قابل دیدن است. این نهایت تغییر بزرگی بود که بشر تا پیش از انقلاب علمی و صنتعی بدان دست زده بود. اما ما تنها چهارصد سال بعد از انقلاب علمی، توانستیم به ابزارهایی دست یابیم که اکنون میتوانیم روی سیارات اطرافمان نیز تاثیر بگذاریم. بشر اکنون میتواند به وسیلهی بمبهای هیدروژنی، ماه و بعضی از سیارات را از مدار خارج کند. یعنی حوزهی تاثیر ما تنها ظرف چهارصد سال، به اندازهی سیارات منظومهی شمسی افزایش یافته است.
خیلی زودتر از اینکه فکرش را بکنیم، انسان مریخ را به سیارهای قابل سکونت تبدیل خواهد کرد. مدتی بعد از آن و با پیشرفت علم، انسان به سراغ خورشید نیز خواهد رفت و قدرت تاثیرش به اندازهی ستارگان خواهد بود. بعید نیست که تا چند هزار سال دیگر، بشر بتواند به سطحی از تکنولوژی دست یابد که بتواند در سطح کهکشان تغییرات ملموسی ایجاد کند. اگر ما سرعت پیشرفت تاثیر بشر را به عنوان یکی از نتایج حیات، در نظر بگیریم، خواهیم دید که حیات، نه یک موضوع جزئی در کیهان، بلکه یک مسالهی اساسیست و اینکه ما “هنوز” به آن سطح از تاثیر نرسیدهایم، دال بر این نیست که هیچگاه نخواهیم توانست.
آن روزی که ما بتوانیم چنین تاثیری بگذاریم، آن روز میتوان گفت که حیات یک امر بنیادین در کیهان است که در مقیاس کیهانی تاثیر گذاشته است. آنوقت باید حتی در پیشبینی آیندهی کیهان نیز حیات را لحاظ کنیم.
– ابا اباد