اَبا اِباد

تاریخ مختصر اندیشه‌ی بشر

تاریخ مختصر اندیشه‌ی بشر

مدتی قبل برای ارائه‌ی یک سخنرانی آنلاین در مرکز آموزش عالی فنی و مهندسی بوئین زهرای قزوین دعوت شدم. این سخنرانی به مناسبت هفته‌ی پژوهش در این دانشگاه برگزار شد و در آن، دانشجویان و اساتید این دانشگاه حضور داشتند. ابتدا تصمیم داشتم درباره‌ی حوزه‌ی نوین محاسبات کوانتومی که این روزها مورد توجه پژوهشگران زیادی قرار گرفته، سخنرانی کنم. اما بعد از مدتی فکر کردن و مشورت، به این نتیجه رسیدم که موضوعات مهم‌تر و حیاتی‌تری از این موضوع وجود دارد که بایستی مورد توجه قرار بگیرد. به خصوص از این جهت که شنوندگان، از رشته‌های مختلف علوم پایه و فنی مهندسی در این سخنرانی شرکت می‌کردند، سخنرانی پیرامون صرفا یک حوزه‌ی خاص چندان محلی از اعراب ندارد.

در نهایت موضوعی که انتخاب کردم، “فلسفه، علم و اجتماع” بود که خوشبختانه بسیار مورد توجه دانشجویان و اساتید این دانشگاه قرار گرفت. تصویری که مشاهده می‌فرمایید، یکی از نخستین اسلایدهای این سخنرانی و ارائه بود. این تصویر نشاندهنده‌ی سیر اندیشه‌ی بشر می‌باشد که به نظرم بخش بسیار مهمی از دوره‌ی فلسفه‌ی کاربردی استاد دی‌داد است. واقعا این نیاز هر پژوهشگری‌ست که بداند اندیشه‌ی بشر از کجا سر و شکل گرفته، چطور پیش رفته و در حال حاضر در چه مرحله‌ای‌ست.

ما پیش از ۲۵۰۰ سال قبل‌ و قبل از فلاسفه‌ی یونان باستان، شناختمان از جهان و انسان، شناختی مبتنی بر روش نبوده است. یعنی روش مشخصی برای شناخت جهان نداشتیم. به این دوره، دوره‌ی پیشاباستان گفته می‌شود. اما ۲۵۰۰ سال قبل، فلاسفه‌ی یونان باستان، به ما روشی برای شناخت جهان و انسان می‌دهند که این روش، روش فلسفی‌ست. در روش فلسفی، ما با استدلال منطقی جهان را می‌شناسیم و به همین خاطر از این دوره‌، به عنوان دوره‌ی عقل و البته بی‌تجربگی نام برده می‌شود. منظور از بی‌تجربگی این است که ما در روش فلسفی، دست به مشاهده‌ی دقیق مبتنی بر آزمایش (آنطوری که علم مشاهده می‌کند) نمی‌‌زنیم. از این دوره، با نام دوره‌ی باستان یاد می‌شود

. سپس در حدود ۲۰۰۰ سال قبل، با ظهور ادیان، اندیشه‌ی بشر یک عقبگرد را تجربه می‌کند. ادیانی که نه تنها بهره‌ای از مشاهده‌ی علمی نبرده‌اند، بلکه استدلال فلسفی را نیز محدود به وحی می‌کنند. یعنی اگر می‌خواهی استدلال کنی، بکن، اما در نهایت نمی‌توانی وحی را رد کنی و باید هرچه وحی گفت را تایید کنی. از این دوره به عنوان دوره‌ی سنت یاد می‌شود. در قرن پانزدهم، با ظهور علم‌ و روش علمی و همینطور ظهور مجدد فلاسفه‌، ما وارد دوران مدرن می‌شویم. دورانی که عقل (فلسفه) و تجربه (علم) بر اندیشه‌ی بشر حکمفرماست. در این دوره، متر و معیار شناخت جهان و انسان، اندیشه‌ی بشر و مشاهدات دقیق اوست. اما افراط در این امر، می‌رفت که آزادی انسان را محدود کند.

در پاسخ به این موضوع، در قرن بیستم اندیشه‌ی پست مدرن ظهور کرد که اصل و اساس آن، احترام به تفاوت انسان‌هاست و به تعبیر استاد دی‌داد، پست مدرنیسم یعنی تفاوتیسم. افتتاحیه‌ی المپیک پاریس نیز از مصادیق همین تفکر پست مدرن بود و خب کاملا عادی‌ست که کسانی که سطح اندیشه‌ی آن‌ها به پست مدرن نرسیده، به آن حمله کنند. اما در ادامه من از حضار پرسیدم که انسان ایرانی در حال حاضر، در کدام مرحله از این سیر اندیشه قرار دارد؟ نظر بسیاری از اندیشمندان این است که ما جایی بعد از تفکر سنتی و قبل از تفکر مدرن قرار داریم که اسمش تفکر شبه مدرن است. ما از سنت خارج شده ایم، اما به مدرنیته نرسیده‌ایم و تلاش ما باید این باشد که این فاصله را جبران کنیم.

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *