شما حتما مدتهاست که این بنای بسیار زیبا و جذاب یعنی اپرا هاوس سیدنی را دیده اید و احتمالا کشور استرالیا را با آن میشناسید. از این بنا به عنوان یکی از مهمترین و متمایزترین آثار معماری قرن بیستم یاد میشود. میتوان بحثهای زیادی راجع به این بنا در حوزههای معماری و زیبایی شناسی کرد. مثلا میتوان پرسید که زیبایی این بنا در چیست؟
آیا اگر این بنا به جای قرن بیستم، مثلا در قرن پانزدهم ساخته میشد، باز هم برای مردم آن زمان زیبا بود یا زیبایی در چشم مردم آن زمان، با زیبایی در چشم مردم قرن بیستم و بیست و یکم اساسا متفاوت بوده است؟
آیا ما چون چشممان به دیدن بناهای با معماری مدرن و پست مدرن عادت کرده است، این بنا را یک شاهکار معماری میبینیم یا نه این بنا واقعا خودش به خودی خود، یک شاهکار معماری است و چشم هر بینندهای از هر زمانی از تاریخ را مینوازد؟ آیا مثلا یک پادشاه در قرن پانزدهم حاضر بود برای ساختن چنین بنایی پولی بپردازد؟ آیا اگر یک نفر از قرنهای گذشته این بنا را میدید، او نیز احساس میکرد که این یک تالار اپرا و محلی برای اجرای هنرهای نمایشیست؟
راستش من که معمار نیستم و یک معمار یا کسی که فلسفهی معماری یا فلسفهی زیبایی شناسی میداند، باید به این سوالات پاسخ دهد. اینها سوالات بسیار مهمی هستند که همواره در حوزههای مختلف هنری مطرح میشوند و فیلسوفان در پاسخ به این سوالات، به سطوح عمیقتری از انسان و ارتباطش با انسان و جهان وارد میشوند. اما حالا فرض کنید که پاسخ سوالات فوق همگی بله است و یک معماری در قرن پانزدهم میلادی چنین طرحی به ذهنش رسیده و اتفاقا از نگاه او طرح زیباییست. او که معمار مشهوریست، به نزد پادشاه مثلا بریتانیای کبیر میرود و به او پیشنهاد میکند که این اپرا هاوس را در ساحل رودخانهی تیمز لندن بسازند. پادشاه هم که از تئاتر و موسیقی و هنرهای نمایشی خوشش میآید، دستور میدهد که هرچیزی که این معمار بزرگ لازم دارد برایش فراهم کنند و چون میخواهد که اسمش با ساخت این بنا در تاریخ ثبت شود و خودش را یک لحظه مثل فراعنهی مصر تصور میکند، دستور میدهد که هرچقدر هزینهی ساخت این بنا شد، به این معمار بپردازند تا او بنای مورد علاقهاش را بسازد و تاریخ ساز شود و اسم بریتانیا بالاتر و بالاتر برود. خب تا اینجا همه چیز فراهم است، جز یک چیز که خواهیم دید. پادشاه از معمار میپرسد خب برای ساخت این سازه، به چه چیزهایی نیاز داری؟ معمار هم میگوید بام این سازه از ۲۱۹۴ قطعه بتونی ساخته میشود که وزن تقریبی هر کدام ۱۵ تن میباشد. این بلوکهای بتنی با بیش از یک میلیون کاشی ساخت سوئد پوشیده خواهند شد.
در این ساختمان ما ۶۲۲۵ متر مربع شیشه به کار خواهیم برد که باید از فرانسه تهیه کنیم و به لندن بیاوریم. برای روشنایی آن هم شمع جوابگو نیست و ما به بیشتر از ۱۵۰۰۰ لامپ و ۶۴۵ کیلومتر سیم نیاز داریم. چون نمیخواهیم بازدیدکنندگان داخل این سازه خفه شوند، ما به ۲۶ دستگاه تهویه مطبوع نیاز داریم که بیش از ۲۸۵۰۰ مترمکعب هوا را با سرعت ۲۰ کیلومتر در ساعت در داخل کانالها بدمند. کل برق مصرفی این اپرا هاوس به اندازهی یک شهر ۲۵ هزار نفری خواهد بود. با دادن این اطلاعات دهان پادشاه و اطرافیانش و حتی خود معمار باز میماند و این طرح به شدت جذاب و زیبا، در نطفه خفه میشود. بله مشکل اصلی اینجاست که علم و تکنولوژی هنوز آنقدر پیشرفت نکرده که چنین بنایی ساخته شود. پس حتی پیشرفتهای کنونی معماری نیز تا حد زیادی مرهون پیشرفت علم و تکنولوژیست.
– ابا اباد