تصور کنید شما و دوستتان سوار یک چرخگردان یا merry go around شده اید (معادل فارسی بهتر برای آن پیدا نکردم). ابتدا چرخگردان ساکن است و شما یک توپ را به سمت دوستتان پرتاب میکنید. توپ تو یک خط راست حرکت می کند و به دوستتان می رسد. حالا چرخگردان شروع به حرکت می کند. در یک لحظه شما توپ را به سمت دوستتان پرتاب میکنید. شخصی که کنار چرخگردان ایستاده و منتظره بازی شما تمام شود، دارد این صحنه را نگاه می کند.
آن شخص که ساکن است میبیند که شما توپ را دوباره در یک خط راست پرتاب کردید و چون دوستتان در حال چرخش بوده، قبل از اینکه توپ به او برسد از آن نقطه جابجا شده. اما شما و دوستتان که در حال چرخش هستید، حس میکنید توپ یک مسیر منحنی را طی کرده و تعجب میکنید. این کار را دوباره تکرار میکنید و این بار دوستتان توپ را به سمت شما پرتاب میکند و این بار هم توپ در حال حرکت به سمت شما منحرف می شود و مسیر منحنی را طی میکند.
مانند شکل اول.
آیا به توپ نیرویی وارد شده که از مسیرش منحرف شود؟ خیر.
ما اینجا یک شبه نیرو داریم به نام شبه نیروی کوریولیس. در واقع نیرویی وارد نشده اما به خاطر جابجایی مرجع، تصور میکنیم که یک نیرو وارد شده. شخص ساکن یا مرجع لخت، مسیر حرکت توپ را یک خط راست میبیند. اما مرجع متحرک مسیر حرکت را منحنی میبیند.
شبه نیروی کوریولیس اولین بار توسط ریاضیدان و مهندس فرانسوی، گاسپار گوستاو کوریولیس در سال ۱۸۳۵ معرفی شد. ما اثر کوریولیس را در چرخش زمین نیز مشاهده میکنیم.
در شکل دوم، یک هواپیما قصد دارد از نقطهی A به نقطهی B برود، اما به خاطر اثر کوریولیس سر از نقطهی C در می آورد. حتی تک تیراندازها زمانی که میخواهند اهداف با فاصلهی بیشتر از ۳۰۰۰ یارد (۲۸۰۰ متر) را نشانه بروند، باید اثر کوریولیس را در نظر بگیرند تا تیرشان به خطا نرود.
اما ارتباط اثر کوریولیس با جهت چرخش طوفانها به چه صورت است؟
در پست بعدی خواهیم دید.
راستی بعضی از گونههای پرندههای مهاجر که طی کوچ خودشان بیشتر از ۷۰۰۰ کیلومتر جابجا می شوند، چطور اثر کوریولیس را در طی مسیر جابجایی خودشان اصلاح میکنند؟
تصویر بعضی مسیرهای طولانی کوچ پرندگان