اَبا اِباد

دوالیسم دکارتی

دوالیسم دکارتی

امروز صبح که از خواب برخاستید، حالتان خیلی خوب است و بسیار شاد و قبراق و پرانرژی هستید و دوست دارید هرچه زودتر به سراغ کارهای عقب افتاده بروید. هیچ مشکل و درد و نگرانی از هیچ بابتی ندارید. به سمت آشپزخانه می‌روید تا چای و صبحانه میل کنید، اما ناگهان پای شما با پایه‌ی میز غذاخوری برخورد می‌کند و شست پایتان به شدت درد می‌گیرد. چند دقیقه از درد به خود می‌پیچید و حالتان حسابی گرفته می‌شود. ذهنتان به شما می‌گوید که خم شو و ببین که چه اتفاقی افتاده است؟

خم می‌شوید و می‌بینید که ناخنتان شکسته و کمی خونریزی کرده است. ذهنتان می‌گوید برو بتادین و چند ورقه دستمال کاغذی بردار و زخم را ضدعفونی کن و بعد هم با یک چسب زخم دورش را ببند. بدن شما نیز فرمان را اطاعت کرده و دقیقا همین کارها را مو به مو انجام می‌دهد. من در اینجا یک‌ داستان عادی را تعریف کردم و شما می‌توانید هزاران داستان دیگر تعریف کنید که نشان می‌دهد بدن شما و ذهن شما بر یکدیگر تاثیر می‌گذارند. اجازه دهید که فرض کنیم بدن ما یک امر مادی و طبیعی‌ست‌ و ذهن ما یا همان روح ما، یک امر غیرمادی و ماوراء الطبیعی‌ست.

از چنین نظریه‌ای تحت عنوان دوگانه گرایی ذهن و بدن دکارت یا دوالیسم دکارتی یاد می‌شود.

اگرچه اولین بار دکارت این ایده را مطرح نکرده است، اما در فلسفه‌ی مدرن، اولین بار دکارت آن را به این شکل پیش کشیده و این نقطه را سرآغاز فلسفه‌ی‌ ذهن می‌دانند. شما می‌بینید که امروزه افراد زیادی بدون اینکه نامی از دکارت شنیده باشند، بر این باورند که ما یک روح ماوراء‌الطبیعی داریم و یک‌ بدن طبیعی و این روح در بدن قرار داشته و کنترل آن را در دست دارد. اما علت طرح این‌ ایده بتوسط دکارت در قرن هفدهم بیشتر از این جهت بود که دکارت می‌خواست یک مرزبندی بین علم و فلسفه و الهیات ایجاد کند. او با تعریف دو قلمروی مادی و غیرمادی، قصد داشت وظیفه‌ی شناخت جهان مادی را به علم، وظیفه‌ی شناخت جهان غیرمادی را به الهیات و وظیفه‌ی شناخت هر دو جهان مادی و غیرمادی را به فلسفه بدهد. چنانکه شما می‌بینید افراد زیادی نیز امروزه چنین نظر و چنین مرزبندی را در ذهن دارند. اما دوالیسم دکارت، به جای اینکه به سوالات پاسخ دهد، سوالات بیشتری برمی‌‌انگیزد.

مثلا اینکه چرا باید بین ذهن غیرمادی و جسم مادی رابطه‌ی علّی وجود داشته باشد؟

اصلا اگر هم بخواهد وجود داشته باشد، این رابطه چگونه است؟

رابطه بین امری که مستقل از زمان و مکان است، با امری که محصور در زمان و مکان است، چگونه اتفاق می‌افتد؟

درد در شست پای مادی و جسمانی شما، چطور در ذهن غیرمادی و روحانی شما اثر گذاشت؟

ذهن غیرمادی و روحانی شما، چطور به بدن مادی و جسمانی شما فرمان دارد؟

بالاخره ما نمی‌توانیم ارتباط بین بدن مادی و ذهن غیرمادی را انکار کنیم، چرا که داریم این ارتباط را می‌بینیم و آن را تجربه می‌کنیم. اما آیا ما می‌توانیم ارتباط این‌ دو را در آزمایشگاه بررسی کنیم؟

چرا نتوانیم در حالیکه یک طرف قضیه مادی‌ست؟

اصلا آیا جسم‌ و ذهن یک چیزند یا‌ دو چیز؟

اگر دو چیزند چرا ما احساس نمی‌کنیم که از دو بخش ساخته شده ایم؟

اگر یک چیزند، ما باید بتوانیم رویدادهای ذهنی را به کمک وسایل مادی‌مان بررسی کنیم. اگر دو چیزند، این‌ دو چطور و در چه زمانی به یکدیگر متصل شده‌اند؟

اینها تنها بخش کوچکی از سوالاتی‌ست که دوالیسم دکارت و البته باورمندان به روح غیرمادی از پاسخ به آن‌ها عاجزند.

-اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *