ده هزار سال قبل، بشر موفق شد گندم که پیش از آن یک گیاه وحشی بود را اهلی کند. این اتفاق یعنی کشت گندم در مزارع، یک اتفاق بسیار مهم در رشد و تکامل بشر به حساب میآید. تا پیش از آن، انسانها از طریق شکار امرار معاش میکردند. از آنجایی که با تغییر فصلها، یافتن حیوانات برای شکار دشوار میشد، انسانها ناچار بودند مرتبا در مناطق مختلف جابجا شوند و زندگی بشر، بیشتر به حالت کوچ نشینی بود تا یکجا نشینی. از طرفی، به خاطر منابع محدود در هر منطقه، اجتماع انسانها نمیتوانست خیلی بزرگ باشد.
مثلا فکر کنید یک قبیلهی هزار نفری میخواست در منطقهی طالقان زندگی کند و به شکار بپردازد. از این قبیله پانصد نفر برای شکار به مدت یک هفته به کوههای طالقان میرفتند. این پانصد نفر میتوانستند ظرف همان یک هفته، هر جنبندهای را در طالقان درو کنند. میبینید که یک قبلیه نمیتوانسته خیلی بزرگ باشد. اما در یک قبیلهی کوچک، بسیاری از مفاهیمی که در یک جامعهی بزرگ مثل مردم یک شهر، شکل میگیرد، اصلا معنا و مفهومی پیدا نمیکرد. پس این یکجانشینی یک پیشرفت بزرگ برای انسانها به حساب میآمد. حالا او میتوانست در یک شهر بماند، گندم را همانجا کشت کند و سپس انبار کند و در طول فصل سرما هم از آن تغذیه کند. از طرف دیگر، از کاه آن توانست حیواناتی مانند گاو و گوسفند و خوک را در کنار خود پرورش دهد.
حالا دیگر لازم نبود به دنبال یک گوزن چند کیلومتر بدود. یک روز گوسفند را سر میبریدند و چند هفته از آن تغذیه میکردند. حالا دیگر بشر کمتر نگران حملهی حیوانات وحشی یا قبایل دیگر بود. او میتوانست دور همان شهری که ساخته دیوار بکشد. چون جمعیت زیاد شده بود باید برای شهر حکومتی میساخت. از طرفی دیگر خبری از رئیس قبیله و ریش سفید نبود که مشکلات را رفع و رجوع کند. میبایست یک نهاد مستقل قضایی ایجاد میشد که به دعاوی رسیدگی می کرد. اصلا آدمی که شب و روز دنبال شکار باشد و خودش نیز در خطر شکار شدن باشد، چطور میتوانست هنرمند و دانشمند و فیلسوف و ادیب شود؟
به به این گندم عجب تاثیری روی پیشرفت ما داشته است. اما یک لحظه صبر کنید. این اتفاق چه نفعی برای خود گندم داشت؟ گندم که تا قبل از آن، یک گیاه وحشی بود که به صورت پراکنده در مناطق معدودی میرویید و اگر میخواست در منطقهای پخش شود، بایستی با هزاران گونهی گیاهی دیگر رقابت میکرد.
اما حالا چطور؟ حالا انسان او را به اقصی نقاط جهان برده بود و پای گندم به هر ناکجا آبادی باز شده بود. از طرف دیگر بشر کلی برای گندم تلاش میکند. برایش زمین را شخم میزند، کود و آب برایش میآورد و خودش مابقی گیاهان را از بین میبرد و گندم جایگزینش میکند. جدیدا هم با تغییر ژنتیکی آن را مقاومتر و مقاومتر میکند. هرچقدر انسانها زیادتر میشوند نیز گندم بیشتری میکارند. اصلا شاید راستی راستی جای ما عوض شده و گندم ما را اهلی خودش کرده، نه ما گندم را؟ هرچقدر گندم به انسانهای بیشتری غذا میدهد، خودش زیادتر میشود. گویی گندمها ما را کشت میکنند.
– اَبا اِباد