اگر اکنون کسی از شما بپرسد که پارسال همین موقع چه کار میکردید، شما چه پاسخی خواهید داد؟ مطمئنا چیزی که از پارسال خواهید گفت، روزمرگیهایتان نیست. حتی اگر بخواهید به این فکر کنید که روزمرگیهایتان چگونه گذشته است باز هم چیز زیادی به خاطر نمیآورید. اما لحظات خاصی خیلی خوب در ذهنتان ثبت شده است. مثلا مسافرتی که همانموقعها رفته بودید یادتان میآید. یا مهمانی یا کنسرتی که همان ماه رفته بودید را خیلی خوب به خاطر میآورید. یا مثلا اگر کار جدید و متفاوتی از روزمرگیهایتان را آغاز کرده بودید، یادتان میآید. یا اتفاقی که کلی به آن خندیدهاید و برایتان تبدیل به یک خاطرهی خوش شده است. حتی ممکن است این خاطرات تلخ بوده باشد. مثلا اگر همانوقتها عزیزی را از دست داده بودید یا مثلا اگر در کاری شکست خورده بودید یا هر اتفاق بد دیگری. اما مثلا یادتان نمیآید که در محل کار چه کاری میکردهاید. چون آن کار را به صورت روزمره انجام میدادهاید و برایتان چندان ویژه نبوده است که حتی توی ذهنتان پررنگ باقی مانده باشد.
انگار که عمر آدم براساس تعداد خاطراتیست که در ذهنش ثبت شده است و نه براساس روزهایی که از عمرش گذشته است. شما وقتی در کنار افراد مسن مینشینید، آنها نیز همین خاطرات را برایتان تعریف میکنند. مثلا میگوید فلان سال که رفته بودیم به فلان جا، فلان شد و بهمان شد. اما نمیگوید که آن سال که من به کلاس درس رفتم درس دادم و بعد زنگ خورد و برگشتم خانه و کارهای معمولم را کردم و بعد هم خوابیدم. او حتی اگر بخواهد باز هم چنین روزی را یادش نمیآید. اما این آدم مسن در آخر عمرش، یک کوهی از آن خاطرات تلخ و شیرین است. حالا این خاطرات یا تصاویر لحظات خاص است، یا یک بوی خاص و معطر و ویژه است یا صداهای گوش نواز است یا صداهای ترسناک است، یا چیزهاییست که او خوانده و … همهی این خاطرات به صورت اطلاعاتی در مغز او ثبت شده است. اگر شما این حافظه را از این شخص بگیرید، دیگر این شخص همان شخص نیست و صرفا یک ماشین زیستی متحرک خواهد بود. دقیقا مثل کسی که آلزایمر گرفته است.
اگر این فرد از دنیا برود و بعدا شما به کمک روشهای زیستی، موفق شوید بدن او را دوباره بسازید، این بدن جدید اگر آن خاطرات را نداشته باشد، دیگر هیچ ربطی به آن شخص ندارد و صرفا شبیه اوست. اما اگر این خاطرات جایی باقی بماند، حتی اگر بدن او هم نمانده باشد، انگار این شخص همچنان زنده است.
مثلا فرض کنید تمام حافظهی یک فرد مسن که در حال مرگ است را به یک کامپیوتر منتقل کنیم و مثلا با آن، یک الگوریتم هوش مصنوعی را train کنیم، آنوقت این الگوریتم که با حافظهی آن شخص آموزش دیده، همهی آن خاطرات و همینطور نحوهی حرف زدن و فکر کردن آن شخص را در خودش دارد. آنوقت وقتی شما از این الگوریتم بپرسید که مثلا ننه جون حالتان چطور است؟ الگوریتم دقیقا مثل ننه جون با همان صدا و با همان لحن و با همان منطق پاسخ میدهد و مثل ننه جون قربان صدقهی شما میرود و بعد همان قصهها و خاطرات شیرین ننه جون را برایتان با همان صدای گرمش تعریف میکند. گویی که ننه جون بعد از ترک این دنیا، در یک دنیای دیجیتال به حیات خودش ادامه میدهد.
اگر این روند برای هرکسی که در حال مرگ است تکرار شود، بعد از مدتی ما دو دنیا خواهیم داشت: دنیای زندهها و دنیای زندههای با حیات دیجیتال.
حالا اگر بعدا بتوان این حافظه و الگوریتم را روی یک ربات انساننما هم بارگذاری کرد، میتوان آن شخص را باز هم در دنیای واقعی ملاقات کرد و از بودنش بهره مند شد.
– ابا اباد