اَبا اِباد

آبدزدک یا water thief

آیا هوا وجود دارد؟

من بعد از اینهمه سال مطالعه و تحقیق و شرکت در انواع و اقسام دوره ها و کلاس‌‌های داخل و خارج دانشگاه، هنوز هم قبل از انتشار هر نوشتارم، چندین و چند بار مطالبم را با رفرنس‌های مختلف چک می‌کنم که یک وقت حرف اشتباهی نزنم. آنوقت می‌بینم افرادی روی هوا حرف‌های کاملا اشتباه و بدون مبنا از خودشان و با استفاده از تخیلشان خلق می‌کنند و عده‌ای نیز این حرف‌ها را تایید و حتی از آن‌ها تمجید می‌کنند. این برای من از عجایب این دوران است. محض مثال فردی که فکر می‌کنم خیلی ادعای دانش دارد، مدتی قبل خیلی جدی ذیل یکی از پست‌های من نوشته بود :

“تا همین چهارصد سال پیش هوا رو خالی می‌دونستیم”. من هرچقدر فکر کردم، برای این ادعای خلاف واقع، رفرنسی به جز کارتون باب اسفنجی پیدا نکردم که در آن، پاتریک در دیالوگی به باب اسفنجی می‌گوید که ما همین الان درون آب قرار داریم و اطرافمان پر از آب است. احتمالا این فرد نیز کارتن زیاد می‌بیند و با شنیدن این دیالوگ در کارتن باب اسفنجی، به این نتیجه رسیده که بشر نیز تنها چهار صدسال پیش به این موضوع پی برده که اطرافش را هوا گرفته است.

ما دو هزار و پانصد سال قبل و در زمان یونان باستان فهمیده ایم که اطرافمان را هوا گرفته است نه صد سال یا چهارصد سال قبل. پنج قرن پیش از میلاد بود که فیلسوف یونان باستان، امپدوکلس به کمک آزمایشی فهمید که اطراف ما خالی نیست و پر از یک ماده‌ی نامرئی‌ست. تا پیش از او، ما نمی‌دانستیم که درون هوا قرار داریم. شاید اصلا به این موضوع فکر هم نمی‌کردیم که اطراف ما پر است یا خالی. اتفاقا خیلی خیلی عجیب است که یک‌ فرد دو هزار و پانصد سال پیش، از یک موضوع تا به این حد پنهان، پرده برمی‌دارد. اصلا اگر هیچکس به ما نگوید که ما درون هوا قرار داریم،

چطور می‌خواهیم بفهمیم که اطرافمان را هوا فرا گرفته است؟

آنوقت دو هزار و پانصد سال بعد با اینهمه امکانات، یک نفر به خودش زحمت یک جستجوی ساده در اینترنت را ندهد و اینطور ادعاهای اشتباه تولید کند. امپدوکلس این واقعیت را با یک وسیله‌ی استحمام کشف کرد. در آن زمان هنوز دوش آب وجود نداشت‌‌. اما یک وسیله‌ی ساده به نام آبدزدک یا water thief اختراع شده بود. این وسیله یک گوی برنجی توخالی بود که در بالای آن یک لوله وصل بود که یک دهانه به قدر انگشت در انتهایش داشت. پایین این گوی مانند دوش آب، سوراخ سوراخ بود. آن‌ها آبدزدک را به درون آب فرو می‌بردند و آبدزدک از آب پر‌ می‌شد. بعد انگشتشان را جلوی دهانه‌ی بالا می‌گرفتند و از آب خارج می‌کردند. به محض اینکه انگشتتان را از جلوی دهانه‌ی بالا برمی‌داشتند، آب از سوراخ‌های پایین گوی خارج می‌شد. اگر دوباره انگشت را جلوی دهانه‌ی بالا می‌گذاشتند، خروج آب دوباره متوقف می‌شد. امپدوکلس پرسید، وقتی انگشتم را جلوی دهانه می‌گذارم، چه چیزی باعث توقف خروج آب می‌شود؟

او با طرح این پرسش، فهمید که باید چیزی در اطرافش باشد که وقتی او جلوی دهانه را می‌گیرد، آن چیز وارد آبدزدک نمی‌شود تا آب بتواند از سوراخ‌های آبدزدک خارج شود. به این صورت، امپدوکلس دو هزار و پانصد سال قبل به وجود هوا پی برد.

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *