یکی از سختترین کارها برای من همواره تغییر کدهاییست که دیگران نوشتهاند. آدم اول فکر میکند که اگر کد نوشته شده توسط یک پژوهشگر دیگر را بگیرد و قسمتی از آن را اصلاح کند، در زمان صرفه جویی کرده است. اما خیلی از اوقات میبینید که اگر از صفر شروع میکردید و تمام کد را خودتان مینوشتید، در نهایت به نفعتان میشد. در واقع مشکل اصلی این است که خیلی اوقات این کدها اینقدر در هم تنیده است که شما مثلا یک پارامتر را اصلاح میکنید، اما خبر ندارید که آن شخصی که کد زده پارامتر را در جایی دیگر نیز به کار برده است و بعد شما باید بگردید و ببینید که با اعمال این تغییر، چه چیزهای دیگری نیز باید تغییر کند.
خیلی اوقات هم اتفاق میافتد که آدم میخواهد ابرو را درست کند و میزند چشم را کور میکند. آنوقت میبینید که کد قبلی کار میکرده و بعد از اصلاح شما دیگر کار نمیکند. حالا باید بروی همه جای کد را زیر و رو کنی تا ببینی چطور میتوان اصلاحی که کردی را دوباره اصلاح کنی تا کد کار کند. این البته مختص به کدزنی و برنامه نویسی نیست.
هر سیستم در هم تنیدهای چنین ویژگی دارد. به چنین سیستمی، سیستم پیچیده نیز گفته میشود. سیستم پیچیده به سیستمی پرتعداد از اجزاء کوچکتر گفته میشود که با یکدیگر و پدیدههای خارج از سیستم برهمکنشهایی دارند. یک کد برنامه نویسی میتواند یک سیستم پیچیده تلقی شود. شما هر کجای آن را دستکاری کنید، میتوانید براحتی کل سیستم را مختل کنید. اکوسیستم زمین نیز یک نمونه از این سیستمهای پیچیده است. یعنی شما اگر در یک قسمت دست ببرید، ممکن است کل سیستم را تحت تاثیر قرار دهید.
مثلا یک شخص مهربان نادانی را میشناختم که از سر مهربانیاش به مراقبت از حیوانات علاقه داشت و از سر نادانی به گربههای خیابانی منطقهی ما غذا میداد. آن هم نه آشغال گوشت و باقیماندهی غذا، میرفت از قصابی گوشت تازه میخرید و از گربهها پذیرایی میکرد. وقتی هم به او تذکر میدادیم که این کار اشتباه است، میگفت حالا غذا دادن به چهار تا گربه که این حرفها را ندارد. اما همین دست بردن به اکوسیستم این منطقه منجر به این شد که موشها روز بروز بیشتر و چاقتر شوند. چرا که شخص مهربان نادان، گربهها را از موش گرفتن معاف کرده بود و چرخهی محیط زیست را به هم زده بود.
ما باید این را درک کنیم که محیط زیست خودش، خودش را تنظیم و تعدیل میکند و بهترین کاری که ما میتوانیم انجام دهیم، این است که در چرخههای طبیعی دست نبریم. اگر جایی از چرخهی طبیعت را تغییر دادیم، باید مانند همان کد، صد جای دیگرش را هم تغییر دهیم تا به روند عادی بازگردیم. در منطقهی ما پیش از ظهور این شخص، تعداد موشها بسیار کم بود. حالا اما بارها میدیدم که گربههای محلمان با موشها چشم تو چشم میشوند و به هم کاری ندارند. بعد از مدتی که تعداد موشها زیاد شود، این موشها بیماریهای مختلف را نیز منتشر میکنند.
از طرف دیگر، چون تعداد موشها زیاد شده، احتمالا سر و کلهی شکارچیان دیگر موش مثل مارها هم پیدا شود. همچنین موشها میتوانند در تعداد زیاد، دیگر موجودات زندهی آن محیط را نیز به خطر بیندازند. مثلا موشها میتوانند تخم پرندگان و غذای آنها را نیز بخورند و این روند همچنان ادامه پیدا کند و کل محیط زیست این منطقه را به خطر بیندازد. واقعا نبود آن شخص به نفع طبیعت تمام میشد. بزرگترین کمکی که ما انسانها میتوانیم به طبیعت بکنیم، همین است که آن را دستکاری نکنیم و اجازه دهیم طبیعت کار خودش را بکند.
– ابا اباد