مهندسی علم نیست. مهندسی حتی شاخهای از علم هم نیست.
هرچند که ممکن است عدهای این دو را با یکدیگر اشتباه بگیرند، اما علم و مهندسی دو شاخهی مجزا هستند که در عین حال با یکدیگر ارتباط دارند. کسی که در رشته های مهندسی تحصیل کرده یا میکند، حتی اگر تا مقطع دکتری نیز ادامه تحصیل دهد و چندین سال نیز به عنوان محقق پسادکتری فعالیت تحقیقاتی انجام دهد، باز هم نخواهد توانست در توسعهی بنیادین علم، به خصوص در حوزهی فیزیک، نقش ویژهای ایفا کند. به همین خاطر، در بین برندگان نوبل فیزیک، کمتر کسی با پیشینهی مهندسی یافت میشود. ارائهی نظریات، مدلها و فرضهایی که به تفسیر پدیدههای پیچیدهی جهان و همچنین تغییر پارادایم و تغییر فهم ما از جهان منجر شود، در رشتههای علمی نه در رشتههای مهندسی امکانپذیر است. فهمی که ما تاکنون از ماده، انرژی، فضا و زمان به دست آوردهایم، تقریبا همگی توسط فیزیکدانها شکل گرفتهاست نه مهندسین.
در رشتههای مهندسی بیشتر کاربردی کردن علم و توسعهی تکنولوژی دنبال میشود. در رشتهای مانند مهندسی مکانیک، معادلات مکانیک کلاسیک برای حل مسائل مختلف استفاده میشود. اما در مهندسی مکانیک، بخش جدیدی به قوانین فیزیکی اضافه نمیشود. وظیفهی مهندس توسعهی تکنولوژیها، سیستمها و محصولات براساس قوانین علمیست. چیزهایی مانند اینکه امروزه همهی علوم بین رشتهای شدهاند، نباید ما را به اشتباه بیندازد. مهندسی مکانیک خود براساس قوانین فیزیک، توسعه یافته است و نمیتواند خود قوانین فیزیک را توسعه دهد.
امروزه تنها شاخههایی مانند “فیزیک مهندسی” در فیزیک ایجاد شده است که در آن سعی دارد، از یافتههای جدید فیزیک، در علوم مهندسی استفاده کند، نه اینکه مهندسی در توسعهی قوانین فیزیک، ایفای نقش کند و چیزی به نام مهندسی فیزیک نداریم. در تیمهای تحقیقاتی بزرگ همچون تیمهای حاضر در مرکز تحقیقات فیزیک ذرات سرن نیز مهندسین حضور دارند اما نه به این عنوان که به دنبال یافتن ذرات بنیادین باشند یا نظریهای ارائه دهند، بلکه به منظور همکاری با فیزیکدانان تجربی در طراحی و توسعهی آزمایشات و سیستمها. در نهایت اینکه نمیتوان نقش مهندسین را در توسعهی علم انکار کرد. بسیاری از آزمایشات علمی خود توسط محصولاتی که مهندسین آنها را طراحی کردهاند، امکان پذیر شده است. همچنین کاربردهای علم در اطراف ما نیز، به مدد مهندسی میسر شده است.