اَبا اِباد

انیمیشن آقای فاکس شگفت انگیز

آقای روباه جذاب و موش تنها

و اما یادمان باشد که در نهایت، بزرگ‌ترین سرمایه‌ی هر انسانی، تعداد قلب‌هایی‌ست که او را دوست دارند. در انیمیشن بسیار زیبای آقای فاکس شگفت انگیز (Fantastic Mr. Fox) محصول سال ۲۰۰۹ متعلق به کمپانی قرن بیستم، ما با دو شخصیت عجیب و با سرنوشتی بسیار متفاوت روبرو می‌شویم.

 

از یک سو، یک روباه به اسم آقای فاکس را می‌بینیم که ستون نویس یک روزنامه‌ی محلی‌ست. خانواده‌ای دارد که او رابسیار دوست دارند و برای حمایت از او می‌جنگند و حتی جان خودشان را به خطر می‌اندازند. این روباه خود‌ واقعی‌اش را به‌ دیگران نشان داده، شخصیت بسیار سرکشی دارد و حاضر نیست تحت چارچوب‌های تعریف شده قرار گیرد یا خدمتگزار و فرمانبردار دیگری شود. او این موضوع که روباه است را دوست دارد و به طبیعت متفاوت خود و دیگر حیوانات احترام می‌گذارد.

شوخ طبعی دلنشینی دارد. به دیگران فکر می‌کند و برای خانواده‌ و اطرافیانش تلاش می‌کند. او یک رهبر واقعی‌ست و حتی وقتی همه را به دردسر انداخته، باز هم همه می‌دانند که تنها اوست که می‌تواند همه را از مخمصه نجات دهد.پس همچنان او را دوست دارند و به او و نقشه‌هایش اعتماد می‌کنند.

اما در مقابل ما یک موش فاضلاب را می‌بینیم که بسیار تنهاست. او به معنای‌ واقعی کلمه یک شارلاتان است. حیوانات دیگر را رها کرده و در خدمت یک ارباب از نوع انسان در آمده است. او نفهمیده که به جای خدمت به ارباب و مراقبت از اموال او به امید دریافت کمی شراب سیب(cider) که همچون طلای مذاب باارزش است، بهتر است که به حیوانات دیگر بپیوندد و از آن‌ها محافظت کند و به چیزی با ارزش‌تر و ماندگار‌تر یعنی محبت و حمایت حیوانات دیگر دست پیدا کند. او جان خودش را برای اربابی به خاطر می‌اندازد که از جنس او نیست و حتی ممکن است از وجود او خبر هم نداشته باشد. این موش فاضلاب به انبار شراب سیب دسترسی دارد و هرچقدر دلش بخواهد از این شراب سیب می‌خورد، اما هیچ دوستی ندارد و او به شدت تنهاست. او خودش را به چند بطری شراب سیب فروخته و حالا این تنها سرمایه‌ای‌ست که در اختیار دارد. او با خدمت به ارباب، از میان حیوانات رانده شده و کسی او را دوست ندارد. او نمی‌داند که اگر قلب این حیوانات را به دست می‌آورد و خودش را نوکر و مزدور ارباب نمی‌ساخت، جایگاهی همچون آقای فاکس در میان حیوانات پیدا می‌کرد.

اما این موش فاضلاب بیچاره، در صحنه‌ای‌ از انیمیشن در زد و خوردی که با آقای فاکس روباه دارد، پس از برخورد با تاسیسات الکتریکی، دچار برق گرفتی می‌شود. حالا موش فاضلاب در حال جان دادن است. او دارد جانش را به خاطر ارباب از دست می‌دهد، در حالیکه ارباب اصلا از وجود او خبری ندارد و مرگ او نیز برای ارباب اهمیتی ندارد.

او که حالا در حال جان دادن است، درخواست شراب سیب می‌کند. اما وقتی مقداری آب کثیف به دهان او می‌ریزند، حتی نمی‌فهمد که این شراب سیب نیست. موش فاضلاب در تنهایی جان می‌سپارد. اما انگار هیچ یک از حیوانات از این موضوع ناراحت نیستند. چرا که او نه تنها در طرف حیوانات نایستاده بود، بلکه مقابل آنها ایستاده بود. حالا جسد او را به جریان فاضلاب زیرزمینی می‌سپارند. این موش، در تنهایی زیست و در تنهایی مرد و تنها سرمایه‌ی او مدتی خوردن شراب سیب بود.

اینجاست که آقای فاکس می‌گوید : “اما در نهایت، او فقط یک موش مرده‌ی دیگر در سطل زباله‌ی پشت یک رستوران چینی‌ست”. بله وقتی قلبی او را دوست نداشت، انگار هیچ چیزی نداشت و حالا مثل همه‌ی موش‌های دیگر در سطل زباله‌ی پشت رستوران چینی‌ها، به فراموشی سپرده می‌شد.

– ابا اباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *