اَبا اِباد

پروژه ی آنفلانزای گوگل
تصویر : کمپانی گوگل بین سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۵ سعی داشت که با استفاده از داده‌های موتور جستجوگر این کمپانی، شیوع آنفلوآنزا در مناطق مختلف از ۲۵ کشور جهان را پیش‌بینی کند. این پروژه در ابتدا تا حد زیادی موفق شده بود، اما در نهایت به دلایل مختلف، دچار خطای زیادی شد که باعث شد در سال ۲۰۱۵ پروژه متوقف گردد. اما این دلیل نمی‌شود که چنین پروژه‌های در آینده موفق نشود.

پروژه‌ی آنفلوآنزای گوگل

این روزها اکثر مردم در موضوعات مختلف دست به دامان الگوریتم‌های هوش مصنوعی می‌شوند. هوش مصنوعی دیگر حالا وارد زندگی روزمره‌ی ما هم شده است. یک نفر دستور پخت غذایی که دوست دارد را از AI می‌پرسد. یک نفر دیگر درباره‌ی بهبود رابطه‌اش از آن مشورت می‌گیرد و آن هم مثل یک مشاور به او مشورت می‌دهد. شخصی با خودرویی تصادف کرده و سریعا از AI می‌پرسد که باید در آن وضعیت چکار کند که بیمه کلاه سرش نگذارد. فرد دیگری که به دنبال این است که وارد شغل خاصی بشود، از AI می‌پرسد که چه مهارت‌هایی را باید تقویت کند تا در آن شغل موفق شود. آن یکی توی جاده خودرویش ناگهان توی بر و بیابان متوقف شده، سریعا گوشی هوشمندش را از جیبش در می‌آورد و از AI برای یافتن عیب خودرویش کمک می‌گیرد. حتی می‌بینید یک نفر کمی تب دارد و نگران است که مریضی خاصی نگرفته باشد، سریعا از AI می‌پرسد که این‌ها علائم کدام بیماری‌ست و باید چکار کند؟

اتفاقا در بسیاری موارد این الگوریتم‌های هوش مصنوعی خیلی مفید هستند. درست است که ما اطلاعات زیادی از این الگوریتم‌ها دریافت می‌کنیم، اما همین حرف زدن ما با این الگوریتم‌ها و همین سوالات ما نیز خودش اطلاعات زیادی‌ست که ما به این الگوریتم‌ها تزریق می‌کنیم و این الگوریتم‌ها، در هر لحظه حجم بالایی از داده‌ی بسیار ارزشمند را دریافت می‌کند. البته در اینجا قصد ندارم به جنبه‌های منفی این موضوع بپردازم.

فرض کنید که این الگوریتم‌ها تا حدی اجازه‌ی تحلیل داده‌های ما را داشته باشند. مثلا همان مثال آخر را در نظر بگیرید. من امروز از چت جی‌ پی تی راجع به علائم یک مریضی می‌پرسم. اما الگوریتمی که داده‌های ورودی چت جی پی تی را تحلیل می‌کند، متوجه یک الگو می‌شود، اینکه انگار امروز هزار نفر دیگر نیز در همین هامبورگ، راجع به این علائم سوال پرسیده‌اند. فردا که دوباره داده‌ها را چک می‌کند، می‌بیند این سوالات راجع به علائم مشابه بیشتر و بیشتر می‌شود و به صورت جغرافیایی نیز در حال گسترش است. حالا آن الگوریتم می‌فهمد که یک بیماری واگیردار در این منطقه در حال گسترش است. آنوقت الگوریتم‌ هوش مصنوعی خیلی زودتر از هر سیستم درمانی متوجه شیوع این بیماری می‌شود. چرا؟

من و آن هزار نفر دیگر که آن سوال را پرسیدیم، در همان روز اول بیماری‌مان از هوش مصنوعی سوال پرسیدیم. در حالیکه احتمالا چند روز بعد که حالمان حسابی بد شود، به پزشک مراجعه می‌کنیم. بعد از آن هم چند روز طول می‌کشد تا پزشکان متوجه شوند که چند روزی‌ست بیماران با این علائم مشابه خیلی مراجعه می‌کنند و آنوقت به یک سازمان مسئول سلامت اطلاع می‌دهند که به نظر می‌رسد یک بیماری مسری در حال شیوع است. آنوقت آن سازمان هم چند روز طول می‌کشد‌ تا گزارش‌های‌ مختلف را از پزشکان مناطق مختلف هامبورگ دریافت کند و سپس داده‌ها را تحلیل کند و بعد از چند هفته شیوع یک اپیدمی را اعلام کند.

حال اینکه آن الگوریتم هوش مصنوعی با داده‌های ارزشمندی که در اختیار دارد، در همان روزهای اول شیوع این اپیدمی را هشدار می‌دهد. این هم یک فایده‌ی بسیار جالب دیگر برای این الگوریتم‌ها.

– ابا اباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *