یکی از مشکلاتی که تقریبا در تمامی دوران تحصیلی خود با آن روبرو بودهام، نحوهی تدریس اساتید دانشگاه بوده است.
مخصوصا در چند سال اخیر که تدریس با اسلاید بسیار رایج شده است، این مساله برای من بزرگ و بزرگتر شده است. با توجه به این موضوع، هدفم از شرکت در بعضی از کلاسها صرفا ایجاد یک نظم برای self-study منظم بوده است. در حال حاضر، عمدتا در کلاسها به مسائل فیزیکی فکر میکنم و سعی میکنم به هر موضوعی از دریچهی مسائل فیزیکی مورد علاقهی خود بنگرم. در یکی از کلاسهای دانشگاه، به آب درون یک شیشهی آب مینگرید و لرزشهایی درون آن به شکل موج مشاهده میکنید. سعی میکنید منبع این لرزشها را پیدا کنید. شاید این لرزش مربوط به لرزش خود ساختمان باشد. میتوانید شیشه را به روی سطح زمین بگذارید تا متوجه شوید که چه مقدار از این لرزشها مربوط به ساختمان است. شخصی در کنار شما به سرعت در حال نوشتن است و ممکن است این موضوع باعث لرزش آب شده باشد. شخص دیگری در کنار شما در حال تکان دادن پای خود با دورههای منظمی است. ممکن است شخص دیگری دارای لرزش بدن باشد و این موضوع باعث لرزش آب درون شیشه شود.
شما به چه روشی این منابع لرزش را از یکدیگر تفکیک میکنید؟
اگر با حذف تمام این منابع، باز هم در آن محل، لرزش مشاهده کنید، چه منبع دیگری احتمالا موجب لرزش میشود؟
در سال ۱۹۶۷ زمانی که گروهی از اخترشناسان دانشگاه کمبریج، در حال راه اندازی یک تلسکوپ رادیویی جدید بودند، قصد داشتند که تمام منابع پارازیت نزدیک به رادیوتلسکوپ که ممکن بود روی عملکرد آن تاثیر بگذارد را بیابند. عوامل مختلفی همچون خطوط انتقال برق ممکن بود روی رادیوتلسکوپ تداخلهایی ایجاد کند. آنها برای یکی از این سیگنالها، نتوانستند منبعی محلی بیابند. ژوسلین بل، که در آن زمان یک دانشجوی دکتری بود، دریافت که این سیگنالها در هر ۲۳ ساعت و ۵۶ دقیقه دوباره تکرار میشوند.