فیلیپ لیبرمن، دانشمند آمریکایی در حوزهی علوم شناختی (cognitive science) در کتاب “گونهی غیر قابل پیشبینی: آنچه انسانها را غیر قابل پیشبینی میکند” استدلال میکند که مغز آدمی به گونهای تکامل یافته است که ظرفیت ما را برای نوآوری به شدت بالا میبرد.
او با این مقدمه، این ادعا که ما کاملا براساس الگوهای رفتاری مشخصی که توسط ژنها شکل گرفته است، عمل میکنیم را رد کرده و بدین شکل سعی دارد، ادعاهایی مبنی بر پیشبینی پذیری کامل رفتارهای انسانی را ابطال کند. او برای این کار، با استفاده از شواهدی از علوم اعصاب، ژنتیک و انسان شناسی فیزیکی، نشان میدهد که ساختارهای خاص و بسیار پیچیدهای در مغز ما، نقشی کلیدی در خلاقیت ما دارد. سپس نشان میدهد که رفتارهای ما به علت همین خلاقیت بالا و همینطور توانایی بالا در یادگیری از دیگران، غیر قابل پیشبینی است.
تاکنون تحقیقات زیادی در مورد پیشبینی پذیری رفتار انسان صورت گرفته است و این موضوع هنوز نیز محل بحث و مناقشه است. زمانی که به تاریخ علم نگاه میکنیم، به موارد بسیاری برمیخوریم که دانشمندان پیشبینی کردهاند که نمیتوان کاری را انجام داد یا نمیتوان به این شکل خاص آن را انجام داد. اما پس از مدتی نادرستی این پیشبینیها مشخص شده است و آن کار به همان شکل انجام شده است. این پیشبینیها حتی در مورد پیشرفت علمی بشر نیز صورت گرفته است. به عنوان مثال گفته میشود لرد کلوین، در سال ۱۹۰۰ میلادی، جایی گفته: “دیگر چیز جدیدی برای کشف کردن در فیزیک وجود ندارد، تنها چیزی که باقی مانده، اندازهگیریهای دقیقتر است”.
طولی نمیکشد که نظریهی اینشتین در نسبیت و نظریهی پلانک در کوانتوم، دنیای جدیدی به روی فیزیک باز میکند. مساله عدم پیشبینی پذیری حتی شامل ظرفیتهای ذهنی و تواناییهای فیزیکی انسان نیز میشود. اصطلاح ناحیهی مرگ (death zone) در کوهنوردی، به ارتفاع هشت هزار متر بالاتر از سطح دریا اطلاق میشود که در آن، به علت کاهش سطح اکسیژن، عملکرد بدن شدیدا افت کرده و سطح هوشیاری شخص کاهش مییابد. باقی ماندن در این شرایط در نهایت منجر به مرگ انسان معمولی میشود.
در سال ۱۹۷۸، زمانی که رینولد مسنر به همراه پیتر هبلر، تصمیم گرفتند بدون استفاده از اکسیژن مصنوعی به قلهی اورست صعود کنند، بسیاری از کوهنوردان و پزشکان، بر این باور بودند که این کار غیرممکن بوده و منجر به مرگ آن دو خواهد شد. اما مسنر و هبلر در هشتم ماه مه همان سال، موفق شدند برای اولین بار، بدون استفاده از اکسیژن مصنوعی، بر فراز اورست بایستند. مسنر پس از آن توانست تمامی سیزده قلهی دیگر با ارتفاع بیش از هشت هزار متر را بدون استفاده از اکسیژن مصنوعی صعود کند. از آن زمان تاکنون، هجده کوهنورد دیگر نیز توانستهاند، این کار را تکرار کنند.