اَبا اِباد

ابا اباد

من یک مروج علم نیستم

مروج علم؟ خیر متشکرم، من یک مروج علم نیستم.

اساسا علم نیازی به ترویج ندارد. وقتی یک نفر بخواهد یک چیز بی‌ارزش و قلابی را به دیگران قالب کند، باید آن را ترویج و تبلیغ کند تا بتواند دیگران را با آن گول بزند. مثلا بسیاری از مذاهب و ادیان و همچنین جریان‌های سیاسی، برای اینکه بر تعداد پیروان خود بیافزایند، مبلغ و مروج به گوشه و کنار جهان می‌فرستند تا به عده‌ای از همه‌‌جا بی‌خبر بقبولانند که سایر اندیشه‌ها در اشتباهند و تنها اندیشه‌ی ما صحیح است و شما را سعادتمند و خوشبخت می‌کند.

اما علم خودش آنقدر باارزش است که کافی‌ست آن را به روش درست به مخاطب عرضه کنید تا مخاطب قدر و ارزش آن را بفهمد. از طرف دیگر، علم انحصارگرا نیست و شما نمی‌بینید در عالم علم و دانش کسی بگوید من درست می‌گویم و بقیه همه در خطا هستند. به همین خاطر این اصطلاحات ترویج علم و مروج علم برای من خیلی غریب و نامأنوس است. شما همینکه بتوانید علم را به زبان ساده و همه فهم و عامه فهم به مخاطب عرضه کنید، مخاطب خودش به آن جذب می‌شود. مشخص نیست که این اصطلاح مروج علم از کجا آمده است، چرا که ما در زبان انگلیسی نیز چنین اصطلاحی نداریم.

در زبان انگلیسی دو اصطلاح science communication به معنای تبادل علم و science popularization به معنی عامه سازی علم وجود دارد و هیچیک معنی مروج علم را نمی‌دهد. البته با وجود این توضیحات من هیچگاه خودم را فقط مقید به عامه فهم سازی علم نیز نمی‌دانم. افراد زیادی هستند که علم را به زبان ساده توضیح می‌دهند و از بابت امکاناتی که در اختیار دارند، این کار را احتمالا خیلی بهتر از من نیز انجام می‌دهند.

من خودم را مقید به اشاعه‌ی اندیشه‌ورزی و خردورزی در فرهنگ ایرانی می‌دانم. اما اندیشه ورزی محدود به علم نیست. از همین بابت، تنها نیمی از نوشتارهای من به علم اختصاص دارد و نیم دیگر آن شامل فلسفه، محیط زیست و‌ اجتماع می‌شود. راستش من موفقیتم را روزی نمی‌دانم که مخاطبان میلیونی داشته باشم که همه مثل من فکر کنند. اگر روزی چنین اتفاقی بیفتد من باید رسما مرگ گفتمانم را اعلام کنم.

همچنین من این را هم موفقیت خود نمی‌دانم که مخاطبانم مطالب علمی و فلسفی بسیاری بدانند و مثل بلبل این مطالب را تکرار کنند، چه اینکه هرکسی می‌تواند با تحصیل در رشته‌های مختلف دانشگاهی بسیاری از این مطالب را خیلی خوب و دقیق یاد بگیرد. بلکه موفقیت من روزی‌ست که مخاطبان من در مواجه با هر مساله‌ی جدیدی، به جای پذیرش فوری آن، یک “چرا” جلوی آن و یک “علامت سوال” در انتهای آن بگذارند.

موفقیت من روزی‌ست که مخاطبانم در موضوعات فردی، حرفه‌ای و اجتماعی، بپرسند عقل و تجربه یا علم و فلسفه در این مورد چه می‌گوید؟

موفقیت من روزی‌ست که مخاطبان من به خوبی این را بدانند و درک کنند که ممکن است واقعیت با چیزی که آن‌ها در ذهن دارند، صد و هشتاد درجه متفاوت باشد، پس من هیچگاه از خطا مصون نخواهم بود. آن روز، من احساس موفقیت خواهم کرد.

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *