اَبا اِباد

ایدئولوژی‌ها

ایدئولوژی‌ها

یکی از مشکلاتی که ما ایرانیان با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم، فقر شدید مطالعه‌ است. یکی از مصائبی هم که این فقر شدید مطالعه ایجاد می‌کند، همین است که ناگهان حرف نادرستی در اجتماع بر سر دهان‌ها می‌افتد و بعد از مدتی می‌بینید همه بدون اینکه بدانند اصل آن حرف چه بوده است، دارند همان را تکرار می‌کنند. مثلا می‌بینید چند سالی‌ست که بزرگ و کوچک در ایران می‌گویند که حکومت براساس ایدئولوژی بد است و همواره به خطا می‌رود. در حالیکه تمام ابعاد زندگی ما متاثر از یک ایدئولوژی‌ست و نه هیچیک از ما و نه هیچ شخص و گروه و حکومتی، نمی‌تواند ادعا کند که من خالی از ایدئولوژی هستم.

شما اگر علم را دوست دارید، جهان را براساس ایدئولوژی علمی می‌بینید.

اگر لیبرالیسم را دوست دارید، جهان را براساس ایدئولوژی لیبرالیسم می‌بینید‌.

روی کره‌ی زمین، تنها جایی که از هرگونه ایدئولوژی خالی‌ست، جنگل است. چون اساسا حیوانات نیازی به ایدئولوژی ندارند. اما انسان‌ همینکه می‌خواهد جهان را بشناسد، به یک جهان‌بینی یا همان ایدئولوژی نیاز دارد. پس ما‌ هیچ سیستم سیاسی و هیچ فکر خالی از ایدئولوژی نداریم. اما ایدئولوژی خوب‌ و بد، چرا حتما داریم. اینکه یک ایدئولوژی خوب است یا بد، این را نتیجه و خروجی آن ایدئولوژی نشان می‌دهد. وگرنه انسان و‌ افکار او و به صورت کلی‌تر، اجتماع انسانی، فرمول ریاضی نیست که کسی بتواند به کمک اثبات ریاضی نشان دهد این ایدئولوژی خوب است و‌ آن ایدئولوژی بد است.

ما‌ برای اینکه‌ بفهمیم کدام ایدئولوژی خوب است و‌ کدام خوب‌ نیست، راهی نداریم جز اینکه تاریخ آن‌ها را ببینیم. اگر ببینیم که این ایدئولوژی در طول تاریخ خوب عمل کرده و نتایج مثبتی برای انسان‌ها به بار آورده است، آن را ادامه می‌دهیم‌ و هروقت ببینیم که آن ایدئولوژی نتایج منفی و مخرب به بار آورده است، آن را رها می‌کنیم. مثلا ما‌ می‌بینیم‌ که ایدئولوژی علمی یعنی توسعه‌ی علم به کمک روش علمی (مشاهده، فرضیه، آزمایش، نتیجه گیری) چندین قرن خیلی خوب جواب داده و باعث پیشرفت انسان‌ها شده است. اما آیا کسی به‌ کمک فرمول‌‌های ریاضی اثبات کرده که ایدئولوژی علمی صددرصد درست است؟ خیر.

اما چون تاریخ آن نشان می‌دهد به خوبی عمل‌ کرده، پس ما آن را ادامه می‌دهیم. اما ما در قرن گذشته سه ایدئولوژی را پشت سر گذاشته‌ایم که دوتای آن‌ها کم کم از بین رفته و‌ تنها یکی زنده مانده است.

اولین ایدئولوژی، فاشیسم بود که ملت‌ها را به صورت منفک از همدیگر می‌دید و یکی از این ملت‌ها را برتر‌ از بقیه‌ی‌ ملل‌ می‌دانست. پرونده‌ی این ایدئولوژی با پایان جنگ جهانی‌ دوم و از بین رفتن نازیسم، بسته شد.

دومین ایدئولوژی، کمونیسم بود که می‌خواست به کمک یک نیروی حاکم قهار، برابری را در سرتاسر جامعه و در همه‌ی ابعاد، برقرار کند، حتی به قیمت از بین رفتن آزادی‌های فردی. اما‌ پرونده‌ی آن نیز با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی سابق، بسته شد و جز چند کشور کوچک، کسی نمی‌خواهد دوباره این ایدئولوژی را امتحان کند. اما‌ سومین ایدئولوژی که در رقابت با آن دو ایدئولوژی، پیروز شد و هنوز هم باقی مانده، لیبرالیسم بود که آزادی انسان‌ها را‌ اولیت قرار می‌دهد، حتی اگر این آزادی تا‌ حدی منجر به نابرابری شود. اما کسی قول نداده که چند سال بعد، ایدئولوژی دیگری نتواند گوی سبقت را از لیبرالیسم برباید و جایگزین آن نشود.

اما اینطور نیست که فکر کنیم زمانی بی‌‌نیاز از ایدئولوژی می‌شویم. چرا که صلح و رفاه و‌ آسایش و پول‌ و هر مفهوم دیگری، ذیل ایدئولوژی‌ها تعریف می‌شود.

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *