اَبا اِباد

یک منظومه‌ی دو ستاره‌ای

اگر مشتری ستاره بود

چند سال قبل‌ به همراه برادرم در حال پیمودن یک مسیر طولانی چندین ساعته بودیم و کاری فوری پیش آمده بود و نمی‌توانستیم جایی بین راه برای استراحت توقف کنیم. آنموقع‌ها من هنوز گواهینامه‌ی رانندگی نداشتم و برادرم مجبور بود کل مسیر را خودش به تنهایی رانندگی کند. من هم این را مسئولیت خودم می‌دانستم که تا می‌توانم با او حرف بزنم تا یکوقت خوابش نبرد. استراتژی من نیز این بود که سوالات مختلفی از او بپرسم تا مدام ذهنش مشغول فکر کردن و پاسخ دادن به سوال‌هایم باشد.

یکی از سوال‌هایی که پرسیدم این بود که چند نفر باید یک آدم را بشناسند تا بتوان گفت که او یک آدم مشهور است؟

آیا مثلا صد نفر کافی‌ست یا مثلا هزار نفر یا ده هزار نفر یا بیشتر؟

مثلا اگر ده میلیون نفر یک آدمی را بشناسند، آنوقت می‌توان گفت که این یک آدم مشهور است؟

خیلی راجع به این موضوع بحث کردیم. برادرم مثال‌های نقض زیادی از آدم‌هایی آورد که تعداد زیادی هم آن‌ها را می‌شناختند، ولی نمی‌شد به آن‌ها گفت مشهورند. من تا حدودی با این پاسخ قانع شدم و البته به سلامت به آن مقصد هم رسیدیم. آنموقع‌ها من هنوز بیست سال هم نداشتم و الان که فکر می‌کنم می‌بینم می‌توانستم به این سوال شکل درست‌تری بدهم.

مثلا بپرسم یک آدم چقدر باید بزرگ باشد که بتوان گفت او حالا به یک ستاره و سوپراستار تبدیل شده است؟

یک آدم باید چقدر سنگین باشد که بتواند مثل یک ستاره جهان اطرافش را روشن کند؟

بالاخره باید از یک نظری وزن زیادی داشته باشد که مردم تلألوی درخشش او را ببینند و شبشان با وجود و حضور او تبدیل به روز شود. درست مثل یک ستاره. یک ستاره به خاطر نیروی عظیم گرانش خودش، تبدیل به یک ستاره شده است. به همین علت است که زمین ستاره نیست و نمی‌درخشد، اما خورشید، ستاره است و همواره می‌درخشد. باید آن جرم آسمانی به قدری سنگین باشد که گرانش عظیمش، واکنش‌های همجوشی هسته‌ای را کلید بزند. یک آدم هم باید آنقدر سنگین باشد که آن واکنش‌های هسته‌ای درونش کلید بخورد و شروع به درخشش کند. وگرنه این واکنش‌ها بیخود و بی‌جهت آغاز نمی‌شوند و نیاز به یک‌ انرژی اولیه‌ی بالا دارند.

مثلا سیاره‌ی مشتری را در نظر بگیرید. این سیاره بعد از خورشید، دومین جرم سنگین در منظومه‌ی شمسی است.

اگر جرم این سیاره ۸۵ برابر مقدار فعلی بود، در اثر گرانش عظیمش، واکنش‌های هسته‌ای در آن آغاز می‌شد و آنوقت این سیاره تبدیل به یک ستاره‌‌ی کوچک می‌شد و می‌درخشید. البته این چیز غیرممکنی هم نیست. ما منظومه‌های زیادی را در همین کهکشان خودمان می‌شناسیم که دو ستاره و حتی سه ستاره دارند. اما حالا که فکر می‌کنم چه دنیای جالبی می‌شد اگر ما هم به جای یک ستاره دو ستاره داشتیم. البته در چنین منظومه‌ای شرایط خیلی پیچیده‌تر بود. آنوقت دیگر مدار سیارات بیضوی نبود. ممکن بود اصلا حیات روی زمین شکل نگیرد یا به شکلی متفاوت تکامل پیدا کند.

شاید آنوقت ما در سال چندین بار عید می‌گرفتیم. مثلا یک‌ عید برای یک بار چرخش به دور خورشید و یک عید دیگر برای چرخش دور ستاره‌ی مشتری. طول شب و روز هم خیلی فرق می‌کرد. ممکن بود حرکت ما به گونه‌ای باشد که همواره روز می‌بود. مثلا یک‌ روز خورشیدی با نور زیاد و یک روز مشتری با نور کمتر. آنوقت شاید طوری تکامل می‌یافتیم که می‌توانستیم خیلی راحت در نور بخوابیم یا اصلا نمی‌خوابیدیم و همیشه بیدار بودیم.

 

تصویر بالا: یک منظومه‌ی دو ستاره‌ای، ستاره‌ی بزرگ سمت چپ ستاره‌ی شباهنگ آ و ستاره‌ی آبی کوچک در سمت راست ستاره‌ی شباهنگ ب است.

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *