محمدعلی جمالزاده، نویسنده و متفکر بزرگ ایرانی، بیش از یک قرن قبل، به اهمیت ساده نویسی در پیشرفت و تعالی جامعه پی میبرد و در دیباچهی اثر “یکی بود، یکی نبود” چنین مینویسد:
“خلاصه آنكه در مملكت ما هنوز هم ارباب قلم عموماً در موقع نوشتن دور عوام را قلم گرفته و همان پيرامون انشاهاي غامض و عوام نفهم ميگردند. در صورتي كه در كليهی مملكتهاي متمدن كـه سررشتهی ترقي را به دست آوردهاند انشاي ساده و بي تكلف عوام فهم روي ساير انشاها را گرفته و بـا آنكه اهالي آن ممالك عموماً مدرسه ديده و با سوادند و در فهم انشاي مشكل نيز چندان عاجز و درمانده نيستند، باز انشاي ساده ممدوح است و نويسندگان همواره كوشش ميكنند كه هر چه بيشتر همان زبان رايج و معمولي مردم كوچه و بازار را با تعبيرات و اصطلاحات متداوله به لباس ادبي درآورده و با نكات صنعتي آراسته به روي كاغذ آورند و حتي علماي بزرگ هم سعي دارند كه كتابها و نوشتههاي خود را تا اندازهی مقدور به زبان ساده بنويسند و علاوه بر آن خيلي از آنها براي فهماندن مطالب علني حقايق را به لباس حكايت در ميآورند.
مثلاً فلاماريون عالم منجّم مشهور فرانسوي كه يكي از مشهورترين علماي عصر حاضر است خيلي از مسائل مهم هيئت و نجوم و رياضيات را به لباس رومان و حكايت درآورده و آن رومانها حالا به اغلب زبانها ترجمه شده و دنيايي را مستفيض و بهرهمند داشته است؛ در صورتي كه اگر مي خواست فقط علما و فضلاي همسر خود را طرف خطاب قرار دهد معلوم است وقتش كمتر صرف ميشد ولي صدايش تنها به گوش عده معدودي از علما كه مخصوصاً به هيئت و نجوم تعلق خاطري دارند، ميرسيد. در صـورتي كـه امروز صدايش در دنيا پيچيده و روان كرورها بني نوع آدم را از آشنايي به اسرار طبيعت و درك حسن بيمانند آفرينش لذت میبخشد.”
جای تعجب و تاسف است که هنوز بعد از صد سال، عدهای به ارزش ساده نویسی و روان نویسی پی نبردهاند و سعی دارند با به کار بردن زبان پیچیده و لغات ثقیل، خود را صاحب علم و دانش نشان دهند و از آن بدتر اینکه عدهای نیز علیرغم نفهمیدن مطالب ایشان، به تشویق و تایید آنها میپردازند. گویی ما به طور مکرر چرخ را اختراع میکنیم.
– اَباعِباد