نظریات علمی همواره در معرض تغییر هستند.
فرآیند تولید دانش از دو بخش اصلی انجام مشاهدات دقیق پدیدهها و ارائهی نظریاتی برای تفسیر این مشاهدات تشکیل شده است. تغییر در نظریات علمی اجتناب ناپذیر است، چرا که همواره مشاهدات جدیدی صورت میگیرد که نظریات قبلی را به چالش میکشد. مهم نیست که یک نظریهی علمی چقدر خوب بتواند پارهای از مشاهدات را تفسیر کند، همواره ممکن است یک نظریهی جدید سر بر آورد که بتواند بهتر از نظریات قبلی، مشاهدات را تفسیر کند یا حتی در دامنهی گستردهتری از مشاهدات کاربرد داشته باشد. در علم، نظریات قدیمی یا جدید، همواره در معرض آزمایش، بهبود یا ابطال است و این روند هیچگاه متوقف نمیشود. ریشههای علم در تجربهگرایی، آزمایش و شکاکیت قرار دارد. تحقیقات علمی ناب با کنجکاوی آغاز میشود و اینگونه نیست که دانشمند تلاش کند به هر شکل ممکن نظر خود را اثبات کند.
در آزمایشات علمی دانشمند به دنبال مشاهدهی دقیقتر است نه اینکه به دنبال نتایجی باشد که صحت نظر او را اثبات کند؛
به همین علت پیش از انجام آزمایش، انتظار نتیجهی خاصی را ندارد. روش علمی بیشتر برای تعیین احتمالات مناسب است تا شناسایی قطعیتها. این روش تنها برای به دست آوردن تقریبی از واقعیت است نه تمام واقعیت. به همین دلیل است که هیچگاه دانشمندی را نمیبینید که بگوید این است و جز این نیست که من میگویم. مطابق نظریهی ابطال پذیری (Falsifiability) کارل پوپر فیلسوف اتریشی، نظریهای که نتوان به هیچ شکلی آن را رد کرد، در واقع در حوزهی علم نبوده و یک امر غیرعلمی (متافیزیکی) است. اگر نظریهای در حال حاضر صحیح انگاشته میشود، تنها به این دلیل است که تاکنون باطل نشده است. بنابراین دانش ما تنها حدسهایی از واقعیت است. با وجود همهی اینها، نظریات علمی هریک در محدودهی مشخصی پیشبینیهای قابل قبولی دارند. ما میتوانیم کاربرد آنها را در زندگی روزمرهی خود مشاهده میکنیم و چنین نیست که عبث یا بیمعنی باشند که اگر چنین بود، هیچکس به دنبال علم نمیرفت. اما باز هم نمیبینیم یک دانشمند با قطعیت حرفی بزند. بلکه همواره آماده است که نظریات صحیحتر را بپذیرد. حال چطور میشود شخصی در امور دیگر که چندان استدلال و مشاهداتی پشتیبان آن نبوده و اثرات مثبتی نیز بر آن مترتب نیست، با نوعی جزم اندیشی و دگماندیشی، نمیتواند نظر خود را تغییر دهد؟