میگویند که فرانتس کافکا، نویسندهی آلمانی زبان چکی-اتریشی، پیش از مرگ، تعداد زیادی از آثار خودش را سوزاند. اما همین آثاری که از او باقی مانده، جزو آثار مهم ادبیات قرن بیستم اروپا و جهان است. مسخ کافکا با اینکه یک داستان نسبتا کوتاه است، ذهن و روح انسان را زیر و رو میکند. معلوم نیست که دیگر آثار او که حالا سوخته، چه آثار اعجاب انگیزی بوده که ما از خواندن آنها محروم شده ایم. میگویند کافکا به دوستش وصیت کرده بود که بعد از مرگش باقی آثارش را نیز بسوزاند، اما دوستش به وصیت او عمل نکرد و آنها را نسوزاند و این آثار در نهایت به دست ما رسید.
همین قضیه راجع به صادق خان هدایت که او نیز کافکا را بسیار دوست میداشت نیز اتفاق افتاده است. گویا صادق خان در روزهای پایانی عمرش تعدادی از نوشتهها و نامههایش را داخل اجاق ریخته است، اما میم فرزانه که آن روزها از آخرین دوستان نزدیک صادق خان هدایت بوده، بیخبر از او این نامهها را از آتش در میآورد که این موضوع باعث دلخوری شدید صادق خان از او میشود. حالا از این قضیهها بگذریم.
فرض کنید شما در زمانی که فرانتس کافکا میخواسته یکی از آثار مهم خودش را بسوزاند، آنجا هستید. شما میدانید که از این کتابی که کافکا میخواهد بسوزاند، تنها همین یک نسخه در جهان وجود دارد و هیچوقت هم قرار نیست کسی مثل کافکا و با آن روحیات پیدا بشود و دقیقا همین کتاب را بنویسد. متن این کتاب هم هیچ کجا به صورت دیجیتالی ذخیره نشده است و هیچ کپی از آن هم در دست نیست. از طرف دیگر کافکا نیز کاملا حواسش هست که شما کتاب را از توی آتش در نیاورید و خیالش کاملا راحت است که هیچ راهی وجود ندارد که نوشتههای او درون کتاب بر دیگران آشکار شود. اما کافکا از یک چیز غافل شده است و آن اینکه شما فیزیک میدانید و با قوانین بقای فیزیکی کاملا آشنا هستید.
یکی از پایهایترین قوانین فیزیک، قانون بقای اطلاعات یا information conservation law است.
این قانون بقا به نوعی عصارهی تمام قوانین بقای دیگریست که در فیزیک میشناسیم. طبق این قانون، در یک سیستم بسته اطلاعات نه ایجاد میشود و نه نابود میشود. به چه معنا؟ فرض کنید شما دستگاههای بسیار قدرتمندی در اختیار داشتید که تک تک ذرات آن کتاب و محیط اطراف آن، اعم از مولکولهای سلولز سازندهی کاغذ و همچنین مولکولهای جوهر خودکار یا مولکولهای گرافیت رد مداد روی کاغذ و مولکولهای هوای اطراف را رصد میکرد. وقتی که کافکا کتاب را درون آتش انداخته، دستگاه قدرتمند ما واکنشها را رصد میکند و میبیند که مثلا حروف کلمهی مسخ و تک تک مولکولهای جوهر روی کاغذ، چطور وارد هوا میشوند و خود کاغذ زیر کلمهی مسخ چطور به ذغال تبدیل میشود.
گویی کلمهی مسخ که حاوی اطلاعاتی بوده است (اطلاعات در اینجا حاصل چینش خاص مولکولهای جوهر روی مولکولهای کاغذ است، اطلاعات دیجیتالی نیز چینش خاص صفر و یکها در کنار هم است). ما در اینجا یک تحول زمانی داریم، یعنی سیستم طی یک زمان مشخصی از حالت الف به حالت ب رفته است. هر تحول زمانی فیزیکی، برگشتپذیر است. پس ما اگر جزئیات کامل این تحول زمانی را بدانیم، میتوانیم تک تک آن مولکولها را به حالت اول برگردانیم و کلمهی مسخ را دوباره روی کاغذ داشته باشیم. پس میتوانیم تمام اطلاعات داخل آن کتاب را نیز مجددا بسازیم.
درست است که ما به لحاظ عملی، امکانات و تکنولوژی چنین کاری را نداریم، اما میبینید که به لحاظ تئوری این مساله امکان پذیر است و این همان قانون بقای اطلاعات است.
– ابا اباد