پردهی اول: بحث به سمت تفاوتهای فرهنگی رفت. گفتم شما آلمانیها یک اشکال بزرگ دارید و آن اینکه به شدت محتاط هستید و تغییر را برنمیتابید. بارها شده در مجموعههایی که با آنها همکاری داشتهام، وقتی با ایدهی جدیدی آمدهام، به شدت ناامید گردیدهام. کمپانیهای شما تا بخواهند همهی ابعاد مختلف یک ایدهی جدید را بررسی کنند و بعد اقدام به اجرای آن ایدهی نوآورانه کنند، شرکتهای به شدت چابک ژاپنی و آمریکایی و چینی دهها ایدهی جدید را امتحان کرده و به نتیجه هم رسیدهاند.
ابزارهایی که کمپانیهای شما امروز به استفاده از آنها فکر میکنند، سالهاست در کمپانیهای آمریکایی و آسیای شرقی، کاربردی شده و امتحانش را پس داده است. برای شما خارج شدن از دایرهی امن و همچنین تغییر فرآیندها مثل کابوس است. وقتی چیزی طبق برنامه و پلن پیش نمیرود، کنترل فرآیند تماما از دستتان خارج میشود و سریعا شکست میخورید. این دوستان آلمانی خیلی به فکر فرو رفتند و بعد هم بحثی شکل گرفت که آیا محتاط بودنشان خوب است یا بد. در نهایت تا حدی پذیرفتند که فرهنگشان چنین اشکالاتی دارد که باید روی حل آنها فکر کرد.
پردهی دوم : با چند دوست ژاپنی در حال گفتگو بودیم و بحث دوباره به سمت فرهنگ رفت. گفتیم ما که با شما ژاپنیها کار میکنیم، کارتان واقعا دقیق است و خیلی هم سختکوش هستید. اما فرهنگتان به شدت سلسله مراتبی و hierarchical است. حتی وقتی میدانید که شخص بالاتر از شما (از نظر سلسله مراتب) در حال اشتباه است و شما را به سمت چاه هدایت میکند، باز هم نمیتوانید او را به چالش بکشید. ما حتی شنیدهایم وقتی میخواهید با تیمتان نهار بخورید، رئیس و مدیر و استاد انتخاب میکنند که چه نهاری بخورید و حتی اگر از آن غذا متنفر باشید، باز هم به روی خودتان نمیآورید و وانمود میکنید عاشق آن غذا هستید. این فرهنگ شما باعث میشود ایدههای افراد با جایگاه بالاتر، هیچوقت با چکش نقد اصلاح نشود و احتمالا خیلی اوقات نیز با شکست مواجه میشوید. کلی خندیدند و گفتند بله متاسفانه اینطور است و شروع کردند با خنده خاطرات و مثالهای بیشتری از این مساله زدند و تعریف کردند که چطور در ابتدای ورودشان به اروپا از فرهنگ نقاد اروپاییها شوکه شده اند. امیدوار بودند که این موضوع در نسلهای جدیدشان رفته رفته تغییر کند و اصلاح شود.
پردهی سوم : در یک جمع ایرانی بحث به موضوع فرهنگ رسید. من گفتم ما هیچکداممان تحمل نقد نداریم و کوچکترین انتقاد را به عنوان تهدید وجودی برای خودمان تلقی میکنیم. برعکس اگر کسی از ما تعریف و تمجید کند و مدحمان را بگوید، بندهی او میشویم و میخواهیم هرطور شده لطف او را جبران کنیم. این نقد همان و از کوره در رفتن دوستان همان. یکی گفت این مشکلات ما به خاطر مشکلات اقتصادی و سیاسی کشورمان است و وقتی آنها حل شود، اینها هم حل میشود. آن یکی گفت من نمیدانم هرکسی پایش به خارج میرسد فکر میکند کی شده و میخواهد سریعا فرهنگ خودش را نقد کند. آن وسط یکی گفت چرا یک ویژگی را به همه تعمیم میدهی، اصلا طبق کدام منبع و رفرنس چنین ادعایی میکنی؟ آن دیگری به طعنه گفت بعضیها هم شیفتهی فرهنگ غرب و غربزده هستند و میخواهند فرهنگ خودشان را تخریب کنند. یکی دیگر گفت اصلا تو در جایگاهی نیستی که بخواهی فرهنگ چند هزارسالهی ایران را نقد کنی. یکی هم گفت تو یک چپول گلوبالیست هستی که وطن خودت را نقد میکنی، تو ارزش وطن را نمیفهمی چپ هرگز نفهمید. فکر میکنم خیلی خوششانس بودم که کتک نخوردم.
– اَبا اِباد