اَبا اِباد

صحنه‌ای از فیلم زیبای اوپنهایمر ساخته‌ی کریستوفر نولان

آزادی فکری

آدم نباید با کله در چیزی بیفتد. قرار نیست اگر از یک نظریه خوشمان آمد و به نظرمان منطقی رسید، تمام و کمال آن را بپذیریم و قدرت نقدمان را نسبت به آن نظریه از دست بدهیم. همین مساله راجع به افراد نیز وجود دارد. بسیار می‌بینیم که شخصی از نظرات فرد دیگری خوشش آمده و از روز بعد، به شکلی تمام قد، از آن فرد دفاع می‌کند. ما قرار نیست نسبت به چیزی ایمان پیدا کنیم، چه این برخلاف عقل و تجربه‌ی بشری است.

شما ممکن است از نظریات مختلف، بخش‌هایی را بپذیرید و به بخش‌های دیگرش نقد وارد کنید. این رویکرد حتی برای آن صاحب نظر و برای آن نظریه بهتر است تا اینکه دیگران بخواهند به او و نظریه‌اش ایمان پیدا کنند. چرا که با نقد است که او خیلی زود به بسیاری از اشکالات کارش پی می‌برد. ما چنین رویکردی را در گروه‌های توسعه‌ی نرم افزاری می‌بینیم.

زمانی که یک برنامه‌ی جدید توسعه داده‌ می‌شود، پیش از انتشار آن نرم افزار، گروه‌هایی تحت عنوان QA tester یا beta tester به عنوان کاربر به جان نرم افزار می‌افتند و باگ‌های نرم افزار را پیدا می‌کنند. و البته پدرکشتگی با توسعه دهنده ندارند و فقط می‌خواهند جلوی بروز اشکال را بگیرند. من فکر می‌کنم ما باید چنین رویکردی را در مورد پذیرش نظرات مختلف نیز اعمال کنیم. اشکال دیگری که این امر، یعنی “با کله در چیزی افتادن” وجود دارد این است که فرد تصور می‌کند دیگران نیز سراغ هر نظری می‌روند، با کله در آن می‌افتند.

مثلا در امور سیاسی می‌بیند شخص متفکر در مورد مزایای سوسیالیسم می‌گوید، آن فرد بی‌خرد سریعا برچسب سوسیالیست بودن را به آن متفکر می‌زند. این فرد اصلا نمی‌تواند تصور کند که ممکن است شخصی طرفدار بخشی از سوسیالیسم باشد و از طرفی منتقد بخش دیگر آن نیز باشد. یا فردی مخالف بخش‌هایی از کاپیتالیسم باشد و موافق بخش‌های دیگر آن باشد. چرا که انسان متفکر قرار نیست هرجایی رفت با کله در آن بیفتد. این رویکردی‌ست که اندیشمندان و دانشمندان واقعی دارند.

مخصوصا در دنیای امروز که نظریات جنبه‌های مختلفی دارند و گروه‌های زیادی قصد دارند از طریق تبلیغات یا از طریق پروپاگاندا، نظرات خودشان را به مخاطب غالب کنند و نظرات مخالف خودشان را نادرست جلوه دهند، انسان باید بتواند خود را از نگاه صفر و صدی برهاند و با داشتن یک نگاه انتقادی، در هر شخص، گروه و نظریه‌ای، مزایا (advantages) و معایب (disadvantages) آن‌ها را ببیند. چرا که هیچ چیز خوبی بی عیب نیست و هیچ چیز بدی بی خیر نیست.

تصویر بالا: در صحنه‌ای از فیلم زیبای اوپنهایمر ساخته‌ی کریستوفر نولان، زمانی که رابرت اوپنهایمر فیزیکدان، به یک مهمانی حزب کمونیست می‌رود، بحثی بین او و معشوقه‌اش جین تاتلاک که طرفدار دو آتشه‌ی کمونیسم است، صورت می‌گیرد. جین تاتلاک، اوپنهایمر را به عدم تعهد به اهداف حزب کمونیست متهم می‌کند. اوپنهایمر در پاسخ، خود را نه متعهد به اهداف حزب، بلکه در عوض متعهد به تفکر آزادانه درباره‌ی چگونگی بهبود دنیا، معرفی می‌نماید. چرا باید انسان خودش را به یک اندیشه محدود کند؟

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *