اَبا اِباد

تصویر از رساله انسان اثر رنه دکارت
تصویر: از رساله انسان اثر رنه دکارت، برداشت او از ذهن و بدن را به عنوان موجوداتی که از طریق غده‌‌ی پینه آل در تعامل اما جدا از هم هستند، توصیف می‌کند.

جایگاه ذهن از نظر دکارت

ما اگر نتوانیم درستی چیزی را اثبات کنیم، راجع به آن حدس می‌زنیم. می‌توانیم بگوییم که این حدس ما بر فلان اساس استوار است، اما اکنون نمی‌توانیم آن را اثبات کنیم. مثلا ما می‌توانیم اکنون حدس‌هایی راجع به ماده‌ی تاریک بزنیم، اما هنوز روشی برای آزمایش این حدسیات نداریم که درستی یا نادرستی حدس‌هایمان را بسنجیم. اما آیا حدس‌های ما بی ارزش است؟ نه ابدا. همین حدس‌هایی که ما اکنون می‌زنیم می‌تواند مسیرهای تحقیقاتی را برای آیندگان مشخص کند. آیندگان سعی می‌کنند حدس‌های ما را با روش‌هایی که در آینده در اختیار دارند، بسنجند. آنوقت یا حدس ما تایید می‌شود و حدس ما به یک تئوری منتهی می‌شود. یا اینکه حدس ما رد می‌شود و آیندگان باید به دنبال حدس‌های دیگری بروند. حدس‌ها اگرچه خود از آن جهت که اثبات نشده اند، قابل اتکا نیستند، اما تا حدی چراغ راه مسیر تحقیقاتی ما خواهند‌ بود.

ما این حدس‌ها را در شاخه‌های مختلف می‌بینیم. مثلا در ریاضیات می‌بینید که می‌گویند حدس پوانکاره یا poincare conjecture. یعنی پوانکاره یک حدسی زده ولی نتوانسته اثباتی بر آن ارائه دهد. اما چند قرن بعد ما توانسته‌ایم اثباتی برای حدس او پیدا کنیم و حدس پوانکاره را به تئوری تبدیل کنیم.

حالا پوانکاره فرانسوی چطور توانسته به آن حدس برسد؟ او یا شبه استدلالی برای این حدس ارائه کرده و یا اینکه صرفا از طریق الهام یا intuition به ذهنش خطور کرده که باید اینطور باشد. البته این موضوع مختص ریاضیات نیست. مثلا می‌بینید که در فلسفه هم حدس‌های زیادی زده شده و بعدا با پیشرفت علم، این حدس‌ها مورد آزمایش قرار گرفته است. یکی از جالب‌ترین این حدس‌ها در حوزه‌ی فلسفه را رنه دکارت زده است.

دکارت کسی بود که بسیار به دوگانه گرایی ذهن و بدن یا mind body dualism باور داشت و نظرات زیادی در این رابطه نیز دارد. یعنی اینکه ما یک بدن مادی داریم و یک ذهن غیرمادی که این ذهن غیرمادی، بدن مادی ما را کنترل می‌کند. هرچند که نقدهای بسیار جدی بر این نظریه وارد است. آنوقت دکارت با یک سوال مواجه بود. اینکه این ذهن یا همان روح غیرمادی از نظر او، به یک شکلی و از یک جایی در این بدن مادی، بایستی که کنترل این بدن را برعهده بگیرد. از طرف دیگر دکارت به آناتومی هم بسیار علاقه داشت و در این حوزه هم بسیار فعال بود. او می‌دانست که کنترل بدن تا حد زیادی در اختیار مغز است.

اما سوال بعدی این بود که آن روح از کجای‌ مغز با بدن در ارتباط است. اینجا دکارت دست به استدلال زد و براساس آن استدلال حدسی زد. او استدلال کرد که در مغز ما، از هرچیزی یک جفت دوتایی وجود دارد به جز غده‌ی پینه آل یا صنوبری که فقط یکی از آن وجود دارد. از آنجایی که حواس ما دو گانه نیست و یگانه است، مثلا با اینکه ما دو چشم داریم ولی ما دو تصویر نمی‌بینیم بلکه یک تصویر می‌بینیم، یا مثلا با اینکه دو گوش داریم، یک صدا می‌شنویم نه دو صدا و در کل ما یک فکر داریم نه دو فکر، پس روح ما بایستی در جایی باشد که یگانه است نه دوگانه و تنها قسمتی از مغز که یگانه است، همین غده‌ی پینه آل است. پس این غده محل اصلی روح یا principle seat of the soul است. البته که بعدا و با پیشرفت علوم اعصاب، ما فهمیدیم که این غده نقش کنترل بدن را برعهده ندارد و حدس دکارت نادرست از آب درآمد. اما استدلال او در این رابطه بسیار جالب بود.

– ابا اباد

 

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *