ما تنها چند قرن است که به مذموم بودن بردگی و برده داری پی بردهایم. تا همین چند قرن قبل، حکومتها، ادیان و دستگاههای فکری مختلف، بردگی و برده داری را محترم میشمردند و حتی حقوق مشخصی نیز راجع به آن وجود داشت و قوانین به سختی در مورد مالکیت تعدادی از انسانها توسط تعداد دیگر اجرا میشد. حتی میبینید که در گذشته، اندیشمندان و فیلسوفان نیز بر آن مهر تایید میزدند. مثلا خود ارسطو که شایسته است او را بزرگترین فیلسوف تمام اعصار بنامیم، نظرات خاصی راجع به این مساله دارد. فلسفهی امروز ما هنوز هم متاثر از آرای ارسطوست و رد پای نظریات خاص او، در جوامع امروزی نیز یافت میشود. اما چنین متفکر بزرگی که ردپای تفکراتش هنوز نیز بعدا از ۲۰۰۰ سال در جنبههای مختلف زندگی ما باقی مانده، چطور میتوانسته اینقدر در خطا بوده باشد؟ در حالیکه امروز شما اگر از یک بچهی دبستانی هم بپرسید که آیا برده داری درست است یا نه، او نیز به شما خواهد گفت که نه درست نیست و خیلی ناعادلانه است. پس چطور ارسطو میتوانسته چنین اشتباهی کند و برده داری را عادلانه بداند؟ شاید بهتر این باشد که بیشتر روی نظر ارسطو فکر کنیم. ممکن است ما با او از جهاتی هم نظر باشیم.
استدلال ارسطو با این اصل آغاز میشود که برای برقراری عدالت، بایستی که هنجارهای اجتماعی، منعکس کنندهی امور طبیعی باشند و با طبیعت انسانی هماهنگ باشند.
اصل دوم این است که انسانها به طور طبیعی و ذاتی با یکدیگر نابرابرند و انسانها نابرابر متولد میشوند.
ارسطو سپس استدلال میکند که انسان به طور ذاتی، توانایی تفکر و استدلال دارد و میتواند عقل و خرد بورزد. اما بعضی از انسانها فاقد این توانایی هستند که استدلال کنند و به جای استدلال، از وسوسهها پیروی میکنند.
در یک انسان کاملا رشد یافته عقل حکم میکند. اما اگر در انسانی عقل حکم نکند، چطور؟
ارسطو میگوید چنین افرادی میتوانند عقل دیگران را درک کنند، اما کاملا فاقد ظرفیت لازم برای تفکر منطقی هستند. چنین شخصی یک بردهی طبیعی (natural slave) خواهد بود. چنین افرادی ذاتا فاقد توانایی عقلی برای هدایت زندگی خودشان هستند. این افراد بایستی توسط کسانی که قادرند تفکر و تعمق کنند، هدایت شوند. چون این قدرت هدایت بایستی به کسانی که توانایی استدلال و تفکر دارند، داده شود، پس مالکیت آن افرادِ فاقد قدرت استدلال، عادلانه است. از طرف دیگر، چون آن افراد فاقد قدرت تفکر، اگر به حال خودشان رها شوند، انتخابهای بدی خواهند داشت، پس برده داری حتی برای خود آنها نیز مفید خواهد بود.
حالا با خواندن این استدلال ارسطو میتوانیم یک نتیجهگیری فوری کنیم که ارسطو طرفدار بردهداری و عدم برابری حقوق انسانها بوده است و به او و اندیشهاش حمله کنیم. اما وقتی گارد خودمان را پایین بیاوریم و کمی به اطراف خودمان نگاه کنیم، میتوانیم تعداد زیادی از این بردهها را مشاهده کنیم. تعدادی از این بردهها را میتوان به عنوان بردهی ساختارها دید. چنین بردهای از خودش هیچ تفکری به خرج نمیدهد و فقط آنچه که ساختارها برای او تعریف کردهاند را میپذیرد و چون این ساختارها بتوسط افرادی ساخته شده که مجهز به قدرت تفکر و استدلال بودهاند، پس طبق پیشبینی ارسطو، اویی که فاقد قدرت استدلال و تفکر بوده، به نوعی بردهی کسی شده که واجد قدرت استدلال و تفکر بوده است.
نتیجه : پس در واقع ارسطو به ما تلنگری زده است که آی انسانها، هروقت از قدرت استدلال و تفکر و منطق خودتان استفاده نکنید، همانا شما یک برده هستید.
– ابا اباد