اَبا اِباد

خفاش‌های خون آشام خیر

خفاش‌های خون آشام خیر

یکی از اصلی‌ترین سرگرمی‌های من که حتی در رزومه‌ی خودم و در قسمت hobbies آورده ام، گفتگو با غریبه ها (talking to strangers) است. من به خصوص وقتی به سفر می‌روم، علاقه دارم با افراد مختلف جامعه صحبت کنم. هیچ هدفی جز سرگرمی و شناخت انسان‌ها نیز ندارم و در اکثر اوقات حتی اسم آن‌ها را نمی‌پرسم و هیچ آدرسی نیز از آن‌ها نمی‌گیرم. این اتفاق به خصوص در سفرها برایم بسیار می‌افتد. حس می‌کنم خاطرات و تجربیات انسان‌های گوناگون، از هر رمانی جذاب‌تر و واقعی‌تر است. البته که خواندن رمان‌های طولانی نیز یکی دیگر از سرگرمی‌های من است، اما دوست دارم شخصیت‌های رمان‌ها را از نزدیک ببینم. این صحبت‌ کردن با غریبه‌هایی که آن‌ها را اصلا نمی‌شناسم و گوش دادن به داستان زندگی‌شان، به من فرصت ملاقات با شخصیت اصلی آن داستان‌ها را می‌دهد.

جالب اینجاست که این داستان‌ها خیلی خوب در ذهنم می‌ماند. مثلا می‌توانم‌ بگویم که ده دوازده سال قبل در یک سفر با قطار از نیشابور به تهران، فلان شخص چه چیزی را برایم تعریف می‌کرد و چه اتفاقی برایش افتاده بود. حالا مدتی قبل در یک سفر هوایی، یک شخص ایرانی کنار من نشسته بود. سر صحبت را با او باز کردم و با چند سوال، نشان دادم که علاقه مندم گوشه هایی از داستان زندگی‌اش را برایم بگوید. فکر می‌کنم خیلی از ناراحتی‌ها و دلخوری‌های ما از دیگران، از این بابت است که داستان زندگی انسان‌ها را نمی‌دانیم و ناگهان در صفحه‌ی هزارم داستانشان، آن‌ها را ملاقات می‌کنیم و فکر می‌کنیم کارهایشان از روی بدذاتی‌ست. مثلا شخصی با این آقا دوست شده و از او مقداری پول به عنوان قرض درخواست کرده و این آقا نیز تقاضای او را رد کرده است. احتمالا آن شخص درخواست‌کننده ناراحت می‌شود. اما من اکنون داستان زندگی‌اش را شنیدم و فهمیدم چندین مرتبه مبالغ کلانی قرض داده و نتوانسته پس بگیرد و حالا مثل مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد. اما غرض از اینهمه آسمان و ریسمان بافتن اینکه این داستان من را به یاد یک پدیده‌ی جالب در طبیعت انداخت.

تحقیقات دانشمندان نشان داده است که خفاش های خون آشام به یکدیگر به جای پول، خون قرض می‌دهند.

یک خفاش‌ خون آشام نر به طور میانگین، به مکیدن ۲/۷ لیتر خون در روز نیاز دارد و این عدد برای خفاش ماده، ۲/۲ لیتر است (تقریبا معادل نصف خون یک انسان بالغ).

این نیاز باعث شکل‌گیری یک سیستم قرض الحسنه بین خفاش‌های خون آشام شده است. مثلا یک‌ شب که یکی از خفاش‌ها نتوانسته منبع خون مناسبی پیدا کند، پیش دوست بامعرفت خود می‌رود و دوستش کمی از خونی که آن شب خورده را بالا آورده و به دوست نیازمندش قرض می‌دهد. البته این دوستش نیز بدقول نیست و چند شب بعد که عکس این قضیه اتفاق افتاده، قرضش را به دوست بامعرفت و مهربانش پس می‌دهد و به این شکل، زندگی اجتماعی خفاش‌های خون‌آشام با یکدیگر، شانس بقای همگی‌شان را افزایش می‌دهد. البته تا وقتی که خفاش‌ها خوش قول باشند.

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *