اَبا اِباد

سرو چهار هزار و پانصد ساله‌ی ابرکوه

عشق اجداد ما به طبیعت

این سرو چهار هزار و پانصد ساله‌ی ابرکوه، نماد خوبی‌ از همزیستی ما ایرانیان با طبیعت است. اینکه ما توانسته‌ایم بیش از چهار هزار سال از این درخت در وسط کویر مراقبت کنیم و در کنار آن زندگی کنیم، نشان می‌دهد که اجداد ما چه احترام و ارزش ویژه‌ای برای طبیعت قائل بوده اند. اگر هر نسل انسان را ۳۰ سال در نظر بگیریم، این سرو در کنار ۱۵۰ نسل آدمی زیسته‌ است. یعنی همزمان با ساخت اهرام مصر، پیش از فلاسفه‌ی باستان چون افلاطون و ارسطو و سقراط، پیش از اکثر پیامبرانی که ما اکنون نامشان را می‌دانیم و نمی‌دانیم، پیش از کوروش بزرگ، پیش از اسکندر مقدونی، پیش از حمورابی و قانونش، همزمان با آغاز عصر برنز، همزمان با اختراع خط و نوشتن و شروع نخستین‌ تمدن‌ها، این سرو زنده بوده است و اکنون بعد از بیش از چهار هزار سال، همچنان زنده و پابرجاست و یکی از قدیمی‌ترین موجودات زنده‌ی روی کره‌ی زمین به حساب می‌آید.

سرو ابرکوه، برخلاف چهار درختی که در تمام جهان از آن قدیمی‌تر هستند، در یک‌ منطقه‌ی جنگلی و پر از پوشش گیاهی و پربارش، نروییده است. بلکه در یک منطقه‌ی کویری روییده و مردمان این مناطق، احتمالا در طول زمان، بسیار به چوب و برگ آن نیاز داشته اند. از طرف دیگر این سرو ابرکوه، به صورت وحشی و جایی دور از تمدن و انسان نبوده، بلکه در کنار جوامع انسانی روییده است. اما این مردم، نه تنها به این درخت آسیب نرسانده اند، بلکه ۴۵ قرن از آن پاسداری کرده اند. حتی احتمالا زمانی همین مردم، به این درخت آب نیز رسانده اند. بعید نیست که اگر جنگی و غارتی، بر این سرزمین‌ها گذشته، مردمان این منطقه از این سرو محافظت کرده و شاید جان خودشان را نیز در حفاظت از آن، از دست داده اند. اگر در این عمر چند هزار ساله‌ی سرو ابرکوه، در اثر صاعقه‌ یا چیزی دیگر، آتشی به این درخت افتاده، آن‌ها در خاموش کردن آن کوشیده‌ اند. اینکه این مردمان ۴۵۰۰ سال از این سرو محافظت و‌ مراقبت کرده اند، نشان می‌دهد که فرهنگ ما همواره با احترام به طبیعت و حیات، مشحون بوده است.

حالا چه چیزی شده که ما اکنون، همین فرهنگ کهن خودمان را هم از یاد برده ایم؟

چرا یک معمار و یک سازنده‌ی ساختمان، اولین راهی که برای نشان دادن نمای سازه به ذهنش می‌رسد، قطع کردن درختان کنار خیابان است؟

چرا یک سرمایه دار، اولین جایی که برای ساخت کارخانه‌ به ذهنش می‌رسد، وسط جنگل و از طریق قطع کردن درختان است؟

چرا یک راننده، به جای اینکه کمی زودتر حرکت کند تا به موقع به مقصد برسد، دیر حرکت کرده و در جاده‌‌ی سبزوار به شاهرود که یوزپلنگ در حال انقراض از آن عبور می‌کند، با سرعت غیرمجاز حرکت می‌کند؟

چرا یک نفر برای زیبا کردن کف خانه‌اش، پوست انواع حیوانات وحشی را از شکارچیان می‌خرد؟

وقتی اجداد ما، حیات یک درخت را اینقدر محترم داشته اند، ما چرا باید این فرهنگ زیبای خودمان را فراموش کنیم؟

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *