اَبا اِباد

مردم کویر

مردم کویر

سروده ای تقدیم به استاد دی‌داد، به مناسبت زادروزشان:

درختی تنها

بیابانی خشک

بیکران آسمان

گاه گاهی تکه ابری

سایه‌ می‌افکند

برای رهروان

شب‌ها به مهمانی می‌آیند

ستارگان در کویر

ستارگان بی‌شمار

ماه یکی‌

رهرو اما هیچ

اینجا تنها

باد است

که گاهی زوزه می‌کشد

واندک سخنی می‌گوید

از همین روست

که خوش ندارند

مردمان کویر

پرگویان تهی مغز را

اینجا در کویر

زمان ایستاده است

زنده نمی‌ماند

آنکه در کویر

گام‌های زمان را

می‌شمارد

کویر آرامش می‌طلبد

و آنکه را که بدین سو و بدان سو می‌دود

زودتر مجازات می‌کند

کویر به تو هیچ عرضه نمی‌کند

جز خودش را

صاف و زلال

بی هیچ مشاطه‌ای

از گل و درخت

بی هیچ نقابی

از سبزه و چمن

اندکی حیات در کویر

سرشار از معانی‌ست

ارزش زندگی

اینجا در کویر

هزاران برابر است

از هر آبادی و جنگلی

اینجا هر درختی

خود جنگلی‌ست

هر تل شنی

خود کوهی‌ست

اینجا‌ خار هم

می‌جنگد

برای زندگی

در کویر

تنهایی

می‌تازد بر روحت

شبان‌ و روزان

اینجا

هر صدایی که می‌شنوی

صدای دوست است

که نوید می‌دهد

حیات دوباره‌ای را

اینجا در کویر

هر دوست

خود جمعیتی‌ست

برای

خاطر گم شده‌ ات

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *