اَبا اِباد

نظریه‌ی تکامل طبیعی چارلز داروین

زمینه‌های فلسفی تکامل طبیعی

فلسفه و علم همواره با یکدیگر بده بستان داشته‌اند. در حالیکه عمر علم (به معنای امروزی آن)، بسیار کمتر از عمر فلسفه‌ است و در مقایسه با فلسفه، علم یک حوزه‌ی معرفتی به نسبت جوان به حساب می‌آید، همواره تعامل خوب و جالبی بین علم و فلسفه وجود داشته و یافته‌ های هریک، به توسعه‌ی دیگری کمک کرده است. مثلا توسعه‌ی سریع فیزیک مدرن در قرن بیستم، سوالات فلسفی بسیار جدی را ایجاد کرده که تا پیش از توسعه‌ی فیزیک مدرن، برای هیچکس موضوعیتی نداشته است. چون هیچکس در طبیعت با موضوعاتی مثل مسائل کوانتوم یا مسائل نسبیت مواجه نشده که بخواهد این سوالات را پاسخ دهد.

مثلا در هم تنیدگی کوانتومی (Quantum Entanglement) از نظر فلسفی چه ارتباطی با درک ما از طبیعت دارد؟

یا مثلا با توجه به تکامل طبیعی داروینی، اخلاقیات برای انسان چه معنایی می‌یابد؟البته این ارتباط هیچگاه یک طرفه نبوده است. خیلی از پاسخ‌های علمی در نتیجه‌ی سوالاتی ارائه شده که اولین بار در فلسفه پرسیده شده است. حتی بسیار پیش آمده که دانشمندان از نظریات فلاسفه ایده گرفته اند و یک‌ نظریه‌ی علمی ارائه داده اند. شاید یکی از جذاب‌ترین آن‌ها همین تکامل طبیعی داروین باشد.

چارلز داروین نظریه‌ی تکامل طبیعی خودش را در سال ۱۸۵۹ ارائه داد.

این نظریه برخلاف اظهارنظرهای غیرتخصصی و سوگیرانه‌ی عده‌ای، در توجیه اشکال حیات در زمین، بسیار موفق بوده و نظریات بعدی تنها تکمیل کننده‌ی آن بوده است. ما هنوز هم در پارادایم تکامل طبیعی داروین قرار داریم و متخصصان حوزه‌های مختلف، مشاهداتشان را با این نظریه محک می‌زنند. شواهد گوناگون دیرینه شناسی، همچنان درستی این نظریه را نشان می‌دهد. پس این‌ حرف‌ها را باور نکنید که تکامل طبیعی داروین شکست خورده است. اگر روزی این نظریه شکست بخورد، مطمئن باشید یک انقلاب بزرگ در علم خواهد بود. نه اینکه فقط یکی‌ دو تا مقاله به آن بپردازد. اما جالب است بدانید که مساله‌ی تکامل طبیعی، پیش از داروین در قرن هجدهم، یک موضوع داغ بین فلاسفه بوده است. اولین بار فیلسوف آلمانی یوهان گوتفرید هردر بود که در قرن هجدهم، سعی داشت منشا پدیدار شدن موجودات مختلف بر روی زمین را از طریق نیروهای طبیعی توضیح دهد.

در مقابل اما کانت با ایده‌ی هردر به شدت مخالف بود. او می‌گفت آزادی انسان نمی‌تواند ناشی از روابط مادی در طبیعت باشد. بعد از آن، طبیعی‌دان آلمانی، یوهان بلومنباخ این ایده‌ی هردر را گرفت و آن را بسط داد. به این شکل که عوامل تخریب‌کننده، مانند تغذیه ناکافی یا آب و هوای نامناسب، می‌تواند باعث ایجاد گونه‌هایی از گونه‌های اصلی شود که با شرایط مختلف سازگار می‌شوند.

چند سال بعد دیگر فیلسوف آلمانی، ولفگانگ گوته این ایده را مجددا بسط می‌دهد. گوته پیشنهاد می‌دهد که محیط با شکل دادن به موجودات و تطبیق آنها با نیازهای خود بر آنها تأثیر می گذارد. با این حال، این فرآیند تنها یک جنبه از یک پدیده بزرگتر را نشان می‌دهد. اینکه ساختار درونی گیاهان و حیوانات حاصل یک نیروی درونی است.

در نهایت دیگر فیلسوف آلمانی، فریدریش شلینگ با رد استدلال کانت، زمینه را برای ارائه‌ی نظریه‌ی تکامل طبیعی توسط داروین هموار می‌کند. شلینگ چنین استدلال می‌کند که عمر طولانی زمین، مشاهده‌ی تغییرات گونه‌ها را چالش برانگیز می‌کند، اما عدم وجود چنین شواهدی، دال بر عدم وجود این پدیده نیست. اهمیت کار شلینگ به حدی‌ست که بعدا داروین از او به عنوان یکی از پیشگامان نظریه‌ی تکامل طبیعی خود یاد می‌کند.

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *