این یک حقیقت است که بسیاری از دستاوردهای امروز علم و تکنولوژی، الهام گرفته از آثار نویسندههای ژانر علمی-تخیلی راستین است. افق زمانی پیشِ روی یک دانشمند کوتاه بوده و فکر کردن و استدلال کردن پیرامون مواردی که در چندین دهه یا قرن بعد کشف خواهد شد، برای یک دانشمند دشوار است. اما یک نویسندهی علمی-تخیلی، به کمک تخیل خود، پا را فراتر از مرزهای امروز علم و دانش میگذارد. داستانهای علمی-تخیلی در واقع آینده را پیشبینی نمیکند، بلکه به نوعی برای آینده الهام بخش است. چه بسا نویسندگان این ژانر، بیش از خود دانشمندان، برای دانشمندان الهام بخش بودهاند.
مثالهای زیادی در این زمینه وجود دارد که این الهام بخشی را به خوبی نشان میدهد. نویسندهی معروف فرانسوی، ژول ورن، کتاب سفر به ماه را در سال ۱۸۶۵ منتشر میکند. کمی کمتر از صد سال بعد، نیل آرمسترانگ در سال ۱۹۶۹، اولین انسانی میشود که بر روی ماه قدم میگذارد. آرتور سی کلارک، نویسندهی معروف انگلیسی، در سال ۱۹۴۵ و مدتها پیش از ارسال اولین ماهوارهها به فضا، در آثار خود از چگونگی استفاده از سیگنالهای رادیویی و ماهوارهها، به منظور برقراری ارتباط بین فواصل دور بر روی زمین، سخن میگوید. امری که امروزه بسیار رایج و فراگیر است. ماشینهای بدون راننده در سریال نایت رایدر محصول ۱۹۸۲، دیگر تخیلی نیست، همانند ساعت مچیهای ویدئویی فیلم دیک تریسی محصول ۱۹۹۰، که امروزه مشابه آن را با نام اسمارت واچ در دست افراد زیادی میبینیم.اما با وجود همهی تاثیراتی که ژانر علمی-تخیلی در علم داشته است، بایستی دقت کنیم که علمی-تخیلی را با علم اشتباه نگیریم. کما اینکه بسیار دیده میشود افراد، حاصل تخیل خود را به عنوان علم به خورد دیگران میدهند که این موضوع بسیار خطرناک است. در حالیکه ژانر علمی-تخیلی مقید به روشی نیست، علم اما بسیار روشمند است و یک دانشمند برای توسعهی علم، تخیلورزی نمیکند، بلکه روش علمی را به کار میبرد. تا زمانی که یک نظریهی علمی به وسیلهی آزمایشات، تایید نشده باشد، علم محسوب نمیشود، حتی اگر از نظر روابط ریاضی، به خوبی اثبات شده باشد. پس علم به نوعی با مشاهده و آزمایش گره خورده است.