ما در مسیر شناخت جهان، حتی به کمک روشهای علمی که میشناسیم، با محدودیتهای بسیار جدی روبرو هستیم. ما نظریات و روشهایی را توسعه دادهایم که تا حدی میتوانند عملکرد جهان را پیشبینی کنند. دقت آنها از دقت برخی دیگر بیشتر است یا کمتر است. اما ما چطور میتوانیم مطمئن باشیم که واقعا بر طبیعت نیز همین قوانین حاکم است و قوانینی سادهتر حاکم نیست؟ همین سیستمها پیشتر برای ما بسیار پیچیده به نظر میرسیده اند. تا قبل از نیوتن و قانون گرانش او، پیشبینی حرکت سیارات برای ما امری به غایت دشوار بود. بعد از اینکه او قانون جهانی گرانش را ارائه داد، ما خیلی راحتتر توانستیم حرکت اجسام و اجرام در فضا را پیشبینی و درک کنیم. ما سپس سعی کردیم با روشها و نظریات دیگری بقیهی جنبههای پدیدههای جهان فیزیکی را توجیه و تفسیر کنیم. اما یک سوال بزرگ هنوز باقیست.
اینکه چه لزومی دارد که واقعا همین قوانین حاکم بر جهان باشد و قوانین دیگری حاکم نباشد؟
شاید هیچ چیزی بهتر از این مثال نتواند این مساله را روشن کند. “میگویند در یک شب تاریک، یک آدم مستی زیر نور تیر چراغ برق، دنبال چیزی میگشت و زیر نور، روی زمین را نگاه میکرد. شخصی که از آن نزدیکی میگذشت به نزد آدم مست رفت و پرسید که روی زمین دنبال چه چیزی میگردد. آدم مست گفت که زیر نور به دنبال کلیدش میگردد. آن شخص هم به کمک فرد مست رفت و با هم مدت زمانی روی زمین را میگشتند. بعد از مدتی که هیچ کلیدی روی زمین پیدا نکردند، آن شخص از آدم مست پرسید که آیا مطمئنی که کلید را اینجا گم کردهای؟ مست جواب داد که نه، کلید را آن طرفتر داخل تاریکی گم کردهام. فرد که حسابی شوکه شده بود، پرسید که خب پس چرا اینجا را میگردی نه آنجا را؟ آدم مست پاسخ داد که من میدانم که کلید را آنجا و در تاریکی گم کردهام، اما نمیتوانم داخل تاریکی را بگردم و گشتن دنبال کلید در اینجا و زیر نور چراغ برق، آسانتر و موثرتر است.” در واقع وضعیت ما در جهان فیزیکی نیز تا حدی شبیه همان آدم مست است. ممکن است که کلید واقعی جایی در آن تاریکی باشد که علم هنوز آنجا را روشن نکرده است یا شاید هیچوقت نتواند. اما تنها نقطهی روشنی که ما میشناسیم، همین جا و به کمک همین علم و نظریات است.
ما از این جهت، علم نمیورزیم که مطمئنیم پاسخ همینجا و زیر نور همین نظریات است، بلکه از این جهت علم میورزیم که این تنها نوریست که در این تاریکی میشناسیم که به کمکش میتوانیم به دنبال آن کلید بگردیم. اگر کسی بپرسد که آیا مطمئنید کلید شناخت جهان همینجا و زیر نور همین نظریات و قوانین علمیست، در پاسخ باید گفت که نه، صرفا اینجا روشنتر از بخشهای دیگر است و گشتن در این روشنایی آسانتر است. هر نظریه یا هر روش جدیدی که برای شناخت جهان بیابیم، مانند این است که بخش دیگری از این تاریکی روشن شده و ما قادر خواهیم بود، بخشهای دیگری از این تاریکی را مشاهده کنیم و بگردیم.
به این پدیده اثر نور خیابان یا streetlight effect یا اصل جستجوی مست یا dunkard’s search principle میگویند.
البته که ما در پژوهشهای علمی خودمان هم به این اثر دچار میشویم. یعنی برای حل مسائل پیچیدهای که فراروی خودمان میبینیم، سعی میکنیم راهحلهایی بیابیم که متناسب با همین دانش فعلی ماست. پس ما همواره با یک کاستی در شناخت جهان مواجهیم. بایستی توجه کنیم که نظریات جدید و شگفتانگیز علمی که منجر به تغییر پارادایم میشوند، معمولا زیر نور نظریات فعلی یافت نمیشود. بلکه باید پا در تاریکی گذاشت.
– ابا اباد