دو تا ساعت پاندولی هم که روی یک دیوار باشند، بعد از مدتی با یکدیگر هماهنگ میشوند، چه رسد به دو تا انسان. اولین بار فیزیکدان هلندی، کریستیان هویگنس در قرن هفدهم متوجه این مساله شد. هویگنس خودش مخترع ساعتهای پاندولهای بود و دو تا از این ساعتها، روی دیوار اتاقش قرار داشت. یک بار هویگنس مریض شده بود و چند روز را در بستر مریضی سپری کرد. او در همین هنگام متوجه یک موضوع جالب شد، اینکه پاندولهی ساعتها با یکدیگر هماهنگ شده است. او نظم پاندولهها را به هم زد و مشاهده کرد که پاندولههای دوباره با یکدیگر هماهنگ شده اند. او فورا برای پدرش نامهای نوشت و در آن راجع به سمپاتی ساعتهای پاندولهای با یکدیگر سخن گفت.
ما امروز به این پدیده همگامسازی یا سنکرون کردن (synchronization) میگوییم.
و هویگنس توانسته بود به طور کاملا اتفاقی متوجه یک پدیدهی بسیار مهم فیزیکی شود. اما هویگنس خودش جایی این پدیده را اینچنین شرح میدهد: «… شایان ذکر است که وقتی دو ساعت پاندولهای را از یک تیر چوبی آویزان کردیم، حرکات هر پاندول در نوسانات مخالف آنقدر با هم مطابقت داشت که هرگز کوچکترین اختلافی با یکدیگر نداشتند و صدای هر یک همیشه همزمان شنیده میشد. علاوه بر این، اگر این تطابق با دخالتی مختل میشد، در مدت کوتاهی دوباره برقرار میشد. مدت زیادی از این نتیجهی غیرمنتظره، شگفتزده بودم، اما پس از بررسی دقیق، سرانجام دریافتم که علت این امر به دلیل «حرکت تیر چوبی» است، حتی اگر این حرکت به سختی «قابل درک» باشد.»
اما همانطور که هویگنس در این نوشته اشاره کرده، پاندولهها دارای نوسانهای مخالف بودهاند. بدین معنی که حرکت پاندولهها برعکس یکدیگر بود، یا به عبارت سادهتر وقتی یکی به منتهی الیه سمت راست میرفت، دیگری به منتهی الیه سمت چپ میرسید، اما این اتفاق همزمان رخ میداد. ما به این نوع سنکرون کردن، سنکرون کردن ضد فاز یا anti-phase synchronization میگوییم. علت سنکرون شدن پاندولهی ساعتها نیز، لرزش بسیار کوچکی بود که ضربههای پاندولهها در تیر چوبی ایجاد میکرد و این لرزش، به نوعی پاندولههای دو ساعت مختلف را به یکدیگر مرتبط میساخت و این تاثیر بسیار جزئی، در نهایت منجر به همگام شدن با سنکرون شدن دو پاندوله میشد.
مفهوم سنکرون، یکی از مفاهیم مهم در علم امروز است. به عنوان مثال، شما میبینید که برای اتصال یک نیروگاه جدید به شبکهی برق، میگویند که این نیروگاه با شبکه سنکرون شد. اما این مفهوم وارد علوم اجتماعی نیز شده است. به این صورت که شما وقتی در یک گروه قرار میگیرید، رفته رفته با دیگر اعضای گروه هماهنگ یا همگام یا سنکرون میشوید. پس سعی کنید آدمهایی را دور خودتان قرار دهید که سنکرون شدن با آنها موجب رشد شما شود نه پسرفتتان. این هم درس بزرگی که هویگنس به ما داد.
پینوشت : از آنجایی که ما حیوانات اجتماعی هستیم، خواه ناخواه با جامعه سنکرون میشویم. اما چون خودمان نیز عضوی از جامعه هستیم، پس جامعه نیز به نوعی با ما سنکرون میشود و اگر انسان تاثیرگذاری باشیم، در نهایت میتوانیم به جای اینکه با جامعه همگام شویم، جامعه را با خود همگام و سنکرون کنیم. انتخاب شما کدام است؟
– ابا اباد