خیلی وقت بود میخواستم راجع به این موضوع بنویسم، اما نمیدانم چرا تا به الان هیچوقت راجع به آن ننوشتهام. دو حالت وجود دارد: یا در مقابل موضوعات دیگر چندان مهم نبوده که به آن بپردازم و تمرکزم را روی موضوعات دیگر گذاشتهام، یا از این بابت که حجم مطالب زیاد شده و به موضوعات مختلف پرداختهام، این موضوع لابلای موضوعات دیگر گم شده و مغفول مانده است. اما من این را یک خطا یا یک error میبینم و خطای من این بوده است که به هر دلیلی تاکنون راجع به این موضوع چیزی ننوشتهام و کلا به آن نپرداختهام.
اما فرض کنید که من خبط نمیکردم و یک یا چند بار به این موضوع پرداخته بودم. اما کسی قسم نخورده که صددرصد مطالب من همگی صحیح هستند. به لحاظ آماری هم که نگاه کنیم، حتما این احتمال وجود دارد که مطلبی که من قبلا در رابطه با آن موضوع نوشتهام، تا حدی بر سَبیل خطا بوده باشد (خودمانیم عجب اصطلاح مسخرهای بر سبیل خطا!!!). این هم بالاخره یک خطا یا همان error است. اینکه آدم چیزی بنویسد که تا حدی اشتباه باشد، خودش یک نوع خطاست.
نمیدانم آیا شما هم تفاوت این دو نوع خطا را حس میکنید یا نه؟
در حالت اول، خطای من این بود که راجع به آن مطلب اصلا چیزی ننوشتم و آن را عمدا یا غیرعمد، نادیده گرفتم و مانع این شدم که دانش ما حول این موضوع کامل باشد و مانند تصویر بالا آن را به زیر فرش دادم.
در حالت دوم اما من راجع به این موضوع نوشتم و اتفاقا چند بار هم نوشتم، اما هر بار کمی به راه خطا رفتم. حالت اول را اسمش را میگذارم حالت “نشستن باطل” و حالت دوم را اسمش را میگذارم “به راه بادیه رفتن”.
آیا حالا میتوانم بگویم «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل”؟ نه اصلا. ممکن است اگر من کلا هیچ چیزی راجع به آن موضوع ننوشته بودم، بهتر بود تا اینکه یک چیز خیلی پرت و اشتباهی بگویم. اگر به بادیه برویم و در بادیه نابود شویم، کجای آن بهتر از این است که به بادیه نرویم و باطل بنشینیم؟ ما در عوض چه کار میکنیم؟ ما بین این دو نوع خطا، تفکیک قائل میشویم و هر بار تصمیم میگیریم که آیا اکنون به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل است یا نه؟ اگر خیلی از این موقعیتها در زندگیمان پیش بیاید، ما یک مجموعهای از نمونهها و در نتیجه یک سیستم آماری خواهیم داشت.
ما در آمار به آن خطای اولی یا خطای نشستن باطل، خطای سیستماتیک یا systematic error میگوییم. یعنی ما به صورت سیستماتیک از در نظر گرفتن یا اندازهگیری یک سری از نمونهها صرف نظر کردهایم و آنها را در نظر نگرفتهایم. همچنین در آمار، ما به خطای دومی یا خطای به راه بادیه رفتن، خطای آماری یا statistical error یا خطای رندوم میگوییم. یعنی ما آن نمونه را در نظر گرفتهایم و یا آن را اندازهگیری کردهایم، اما اندازهگیری ما همراه با خطا بوده است.
حالا وقتی با یک نمونه مواجه میشویم، میپرسیم آیا اگر ما این نمونه را در نظر بگیریم بهتر است یا نه؟
آیا باید این نمونه را بدهیم زیر فرش یا که نه آن را بگیریم جلوی چشمانمان و اندازهگیریاش کنیم؟
اگر آن را در نظر نگیریم، یک خطای سیستماتیک داریم. اگر آن را اندازه بگیریم، یک خطای آماری داریم. باید ببینیم که کدامیک بزرگتر است؟
اگر خطای سیستماتیک بزرگتر است، بهتر است آن نمونه را اندازه گیری کنیم، اگر خطای آماری بزرگتر است، بهتر است بیخیال اندازه گیری آن نمونه شویم. حالا در زندگیمان هم باید این سوال را بپرسیم که کدام خطا بزرگتر است، آن کار را اصلا نکردن، یا آن را با مقداری خطا کردن؟ ترجیح شما چیست؟
– ابا اباد