اَبا اِباد

کفش چرم تبریز

کفش چرم تبریز

سال ۲۰۲۴ برای من سال معضل کفش بود. واقعا در این یکسال انتخاب کفش مناسب به یک معضل برای من تبدیل شده بود. ابتدای ۲۰۲۴ با یک جفت کفش برند پوما شروع کردم. با اینکه هر دو لنگه‌ی آن یک سایز بود، یک لنگه‌ی آن برای پای من کوچک و دیگری برایم گشاد بود. چند وقتی با این کفش‌ها دوام آوردم و گفتم شاید آن لنگه که تنگ است، جا باز کند. وقتی آن جا باز کرد، مشکل این یکی را یک جوری با سفت بستن بندها حل خواهم کرد. خلاصه چند ماه گذشت و هیچ فرقی نکرد. تنها اینکه من‌ مدتی مثل اردک راه می‌رفتم. چون مثل اردک راه می‌رفتم، سرعت راه رفتنم به شدت کم شده بود و اصلا نمی‌توانستم تند راه بروم، چه رسد به اینکه بخواهم بدوم.

خیلی اوقات نمی‌توانستم به قطار و اتوبوس برسم و به خیلی از قرارهای کاری و غیرکاری، با تاخیر زیاد می‌رسیدم. خوشبختانه خیلی زود این کفش خودش خراب شد و از دستش راحت شدم. بعد از آن گفتم که احتمالا باید بروم سراغ برند بهتر و معروف‌تری تا کفش مناسبی پیدا کنم. این بار برند معروف آدیداس را انتخاب کردم که هم ظاهر شیکی داشت و هم کیفیت آن زبانزد بود. این بار با اینکه سایز و همه‌ی فاکتورهای دیگر مناسب بود، بعد از مدتی پوشیدن متوجه شدم که یکی از انگشتانم را تحت فشار قرار داده و ناخن یکی از انگشت‌هایم سیاه شده است. کم کم درد از همان انگشت شروع شد و امانم را بریده بود.

حالا دیگر خیلی از قرارهایم را کنسل می‌کردم تا کمی کمتر راه بروم. برای خیلی از جلسات نیز درخواست جلسه‌ی آنلاین می‌کردم. حتی یکی از دوستانم را به خاطر این کفش از دست دادم. چرا که وقتی به شدت به من نیاز داشت، من بهانه آوردم و به کمکش نرفتم. آن دوستم فکر کرد که من آدم خودخواهی هستم. اما واقعا با کفش‌های من راه نرفته بود تا ببیند هر قدمی که برمی‌دارم، چقدر برایم دردآور و زجرآور است. آخرین باری که این کفش را استفاده کردم، در یک کنفرانس در فرانسه بود که مرتب می‌نشستم و حتی نمی‌توانستم در ایونت‌ها شرکت کنم و بسیاری از کانکشن‌هایی که می‌توانستم ایجاد کنم را نیز از دست دادم. اینجا بود که آدیداس علاوه بر ضربه‌ی مالی، به من ضربه‌ی معنوی نیز وارد کرد. چند وقت بعد بیخیال این کفش شدم و گفتم عجب اشتباهی کردم، می‌روم دوباره یک‌ کفش مناسب می‌گیرم. این بار تصمیم گرفتم تمرکزم را علاوه بر برند، روی سایز نیز بگذارم. این بار یک‌ کفش برند پولو خریدم. همه چیز خیلی خوب پیش‌ می‌رفت. سایز آن مناسب بود و ظاهر آن نیز شیک بود. اما یک مشکل بزرگ داشت. کفش به شدت خشکی بود و وقتی راه می‌رفتم انگار پای من چسبیده بود روی زمین و این مساله خیلی اذیت می‌کرد.

این مشکلات ادامه داشت تا اینکه در سفر اخیرم به ایران از معضل کفش‌ها با دوستی صحبت می‌کردم، او پیشنهاد داد که کفش چرم تبریز بخرم. من اول در این مورد شک داشتم و می‌گفتم وقتی این برندهای معروف اینطور به درد نخور از آب در می‌آیند، چرم تبریز حرفی برای گفتن نخواهد داشت. البته تا یکی دو هفته‌ای که این کفش (تصویر) را پوشیدم هنوز این نظر را داشتم. تا اینکه پاهایم با این کفش‌ها دوست شدند و کفش‌ها به خوبی روی پاهایم نشستند. حالا به شدت طرفدار و علاقه مند به این‌ کفش‌ها شدم. کفش‌هایی که بسیار راحت است و انگار‌ مرگ ندارد. با آن‌ها دویدم، در برف و‌ باران راه رفتم‌ و هرکاری کردم آخ نگفتند. آنوقت بود که فهمیدم چند سال گول‌ تبلیغات این برندهای معروف را خورده بودم و قائله‌ی کفش‌ها به پایان رسید. حالا فقط پشیمانم چرا به جای یک‌ جفت، دو جفت نخریدم. این هم از قصه‌ی کفش تبریز.

– اَبا اِباد

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *